- نائله (دخترانه)
- آنکه به مقصود رسیده است، نام همسر عثمان خلیفه سوم
معنی نائله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث زائل ناپدید یاوه، جنبنده جاندار مونث زایل، ذی روح جنبنده جمع زوائل (زوایل)
مونث سائل سپید پیشانی، سپید بینی مونث سایل، سپیدی پیشانی و قصبه بینی که باعتدال باشد، یا نفس سایله. خون جهنده. یا صاحب نفس سایله. جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای وی بجهد حشرات ماهیها
ترفند
شر و فساد، مهلکه، آشوب، سختی و گزند
ناقل، مردمی که از جایی به جایی نقل مکان کنند
نماز مستحبی که پس از نماز واجب خوانده می شود، عبادتی که واجب نباشد، عبادت غیر واجب، عطیه، بخشش، غنیمت
زن، فرزند و اهل خانۀ مرد که نان خور او باشند، خانواده
مونث طائل: و دشمنی کینه طایل جمع طوایل (طوائل)
خانواده، زن و فرزند
فساد، شر، عیب، دشواری، سختی
مونث قائل نیمروز، خواب نیمروزی
نازله در فارسی پتیار (بلا) سختی زمانه سختی زمانه بلای سخت مصیبت: (بلایی عظیم ونازله ای شگرف این ساعت ببرکت تو از من مدفوع شده است)
ناقله در فارسی مونث ناقل و جابه جا شونده یکجانمان کولی پاکش مونث ناقل
بخشش، غنیمت، عمل مستحبی
ران لاغر ران کم گوشت
نایمه در فارسی مونث نائم: زن خوابیده، مرگ، مار مونث نایم (نائم)، جمع نایمات
آتش و شعله، شرر، گرمی آتش و حرارت
هایله در فارسی مونث هائل ترساننده
بلا، مصیبت
صدایی که از درد یا از سوز دل برآید، آواز سوزناک، شکایت
فغان، نالش، آواز بلند که از سوز دل آید
یابنده، رسیده، دریافته، موفق شدن