جدول جو
جدول جو

معنی ناآگه - جستجوی لغت در جدول جو

ناآگه
(گَهْ)
ناآگاه. مقابل آگه. نامطلع. بی خبر. که آگهی و اطلاع ندارد، بی وقوف. بی تجربه. ناوارد به کار. رجوع به آگاه و آگه شود
لغت نامه دهخدا
ناآگه
نا مطلع، بی خبر، بی تجربه
تصویری از ناآگه
تصویر ناآگه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناآگاه
تصویر ناآگاه
بی خبر، بی تجربه، ناگاه، غفلتاً
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناگه
تصویر ناگه
ناگاه، بی وقت، بی موقع، بی خبر، ناگهان، بی جا
فرهنگ فارسی عمید
(بِ گَهْ)
نابگاه. رجوع به نابگاه شود
لغت نامه دهخدا
نامطلع، بی خبر، نامستحضر، که خبردار نیست، که آگاه نیست، خفته، ناهوشیار، غیر متیقظ، نااستاد، بی تجربه، که واقف و ماهر نیست، مقابل آگاه، رجوع به آگاه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ)
مقابل آگهیدن. نیاگاهانیدن. خبر نکردن. بی خبر گذاشتن
لغت نامه دهخدا
(گَ)
ناآگاهان. ناگهان. رجوع به آگهان و آگاهان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نابگه
تصویر نابگه
نابگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآگاه
تصویر ناآگاه
نامطلع، خفته، بی تجربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگه
تصویر ناگه
ناگهان، ناگاه، فوراً، بی خبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآگهان
تصویر ناآگهان
ناگاه غفله، ندانسته علی العمیاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگه
تصویر ناگه
((گَ))
بی خبر، بی موقع، ناگهان، ناگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناآگاه
تصویر ناآگاه
بی خبر، جاهل
فرهنگ واژه فارسی سره
بی اطلاع، بی خبر، پرت، غافل، ناوارد، ناواقف، ندانم کار
متضاد: آگاه خبیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بناگاه، ناگاه، ناگهان
فرهنگ واژه مترادف متضاد