معنی ناآمیزگاری در لغت نامه دهخدا

حوشیت، مردم گریزی

معنی ناآمیزگاری در فرهنگ لغت هوشیار

عدم انس مردم گریزی مقابل آمیزگاری

حوشیت، مردم گریزی

لغت نامه دهخدا

فرهنگ لغت هوشیار

حسن معاشرت، خوش منشی، برای مثال زن خوش منش دل نشان تر که خوب / که آمیزگاری بپوشد عیوب (سعدی۱ - ۱۲۳)

آنکه با دیگران آمیزش و الفت ندارد، غیر مانوس

حوشی، (منتهی الارب)، غیرمأنوس و بی الفت، (ناظم الاطباء)، مردم گریز، که با دیگران آمیزش ندارد

حالت و چگونگی و صفت آمیزگار، حسن معاشرت، خوش منشی:
زن خوش منش خواه نه روی خوب
که آمیزگاری بپوشد عیوب،
سعدی

غیرمانوس بی الفت مردم گریز مقابل آمیزگار

حالت و کیفیت آمیزگار، حسن معاشرت خوش منشی

حسن معاشرت، خوش اخلاقی