جدول جو
جدول جو

معنی میکده - جستجوی لغت در جدول جو

میکده
میخانه، جای می خوردن، جای باده فروختن
تصویری از میکده
تصویر میکده
فرهنگ فارسی عمید
میکده
جایی که در آن شراب فروشند و شراب نوشند میخانه: چون پیرشدی حافظ، از میکده بیرون آی رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
میکده
((مِ کَ دِ))
شراب خانه، می خانه
تصویری از میکده
تصویر میکده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مغکده
تصویر مغکده
جایگاه مغان، محل اجتماع مغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغکده
تصویر مغکده
محل اجتماع مغان: (اندرین مغکده چو ابله و مست پای بازی گرفته یی بر دست) (حدیقه. مد. 362)، آتشکده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکیده
تصویر مکیده
مکیدت در فارسی: دستان سازی، بد اندیشی بد سگالی، چاره گری فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میخکده
تصویر میخکده
جایی که سکه زنند ضرابخانه دارالضرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرده
تصویر میرده
رئیس ده تن ده باشی، رئیس گرزبرداران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغکده
تصویر مغکده
محل اجتماع مغان، آتشکده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میده
تصویر میده
آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند، نانی که از این نوع آرد پخته شود، برای مثال جوینی که از سعی بازو خورم / به از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱ - ۱۲۹)، نوعی حلوا
فرهنگ فارسی عمید
آرد گندم دو بار بیخته: سوی گاویکسان بودکاه ودانه بکام خر اندر چه میده چه جودر. (ناصرخسرو)، نانی که از آرد بی سبوس پزند نان خشکار راز من ببری میده گردانی و نومیده خوری. (حدیقه)، حلوایی است و آن اقسام دارد: قسمی را از شیر گوسفند و شکرسفید پزند و قسم دیگرآنکه نشاسته و آرد گندم را درآب انگور کنند و چندان بجوشانند تا سخت شود و بعد از آن مغز گردکان و بادام کشیده باشند بریزند باسدق
فرهنگ لغت هوشیار
((مَ دَ یا دِ))
آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند و نانی که از این آرد پخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیر میکده
تصویر پیر میکده
پیر میخانه، پیر می فروش، پیر طریقت، در تصوف مرشد و راهنما، قطب
فرهنگ فارسی عمید