جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مغکده

مغکده

مغکده
محل اجتماع مغان: (اندرین مغکده چو ابله و مست پای بازی گرفته یی بر دست) (حدیقه. مد. 362)، آتشکده
مغکده
فرهنگ لغت هوشیار

مغکده

مغکده
خانه آتش پرستان را گفته اند. (برهان). مکان آتش پرستان. (آنندراج). آتشکده. (ناظم الاطباء) :
در مغکده گر دفتر مدح توبخواند
بیزار شود هیربد از زند و ز پازند.
امیرمعزی (از آنندراج).
مغکده دید که من ردشدۀ کعبه شدم
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا.
خاقانی.
، میخانه و شرابخانه را گویند. (برهان). میکده. (ناظم الاطباء) ، در بیت زیر ظاهراً کنایه از دنیاست:
اندر این مغکده چو ابله و مست
پای بازی گرفته ای بر دست.
سنائی (حدیقه الحقیقه ص 362).
و رجوع به معنی دوم مغ سرا شود
لغت نامه دهخدا

غمکده

غمکده
جایی که در آن غم و غصه بسیار باشد، خانه ای که اهل آن غمگین باشند، غم خانه، غم سرا، ماتمکده، کنایه از دنیا، برای مِثال شاد از چه ام از آنکه در این غمکده یکی ست / درمان و درد و نیک و بد و سور و شیونم (حسن غزنوی - لغتنامه - غمکده)
غمکده
فرهنگ فارسی عمید

مغنده

مغنده
گلوله (مطلقا)، گرهی که در میان گوشت باشد غده، دمل، هر چیز ممزوج درهم آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار

میکده

میکده
جایی که در آن شراب فروشند و شراب نوشند میخانه: چون پیرشدی حافظ، از میکده بیرون آی رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار