جدول جو
جدول جو

معنی میهنی - جستجوی لغت در جدول جو

میهنی
(هََ)
منسوب است به میهن. رجوع به میهن شود، منسوب است به میهنه و آن دیهی است در خراسان و زادگاه شیخ ابوسعید ابوالخیر باشد. (از یادداشت مؤلف). منسوب است به میهنه که از قراء خابران از نواحی سرخس باشد. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
میهنی
وطنی، ملی
تصویری از میهنی
تصویر میهنی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میهن
تصویر میهن
(دخترانه)
وطن، زادگاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهنی
تصویر ماهنی
(دخترانه)
آهنگ، ترانه، ترانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میهن
تصویر میهن
وطن، زادگاه، زادبوم، خانه، قبیله، خانمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میانی
تصویر میانی
وسطی، میانه، میانی مثلاً قرون وسطی
فرهنگ فارسی عمید
(شَ هََ)
محمد بن عبدالله بن قهزاد شمیهنی. امام متقن راویان است و از نصر بن شمیل و جز وی روایت کرد و مسلم بن حجاج در کتاب صحیح خود از او روایت دارد. مرگ وی به سال 262 هجری قمری اتفاق افتاده است. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل، واقع در 10هزارگزی شمال باختری اردبیل با 1419 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
قریه ای است از قراء خاوران و آن مرکز خاوران بوده و در حاشیۀ بیابان مرو میان سرخس و ابیورد خراسان قرار داشته و نسبت بدان میهنی باشد و از آنجاست ابوسعید فضل اﷲ بن ابی الخیر معروف به ابوسعید ابوالخیر و آن را مهنه نیز نامند. (یادداشت مؤلف). شهرکی است (به خراسان) از حدود باورد و اندر میان بیابان نهاده. (حدود العالم) : چون به خراسان رسیدند در میهنه در منزل خواجه مؤید که از نوافل شیخ ابوسعید ابوالخیر است نزول فرموده بودند. (انیس الطالبین ص 105). به طرف کاروانسرای میهنه رفتند... توجه به خواجه مؤید نمودند و فرمودند که امروز در شهر شما دوستی از دوستان حق آمده است. (انیس الطالبین ص 105). رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به وسط، منسوب به میان، آن که یا آنچه نسبت به میان دارد، هرچیزکه در وسط و میان واقع شود، وسطی،
قسمت وسطای غلاف تخم نباتات، (ناظم الاطباء)، واسطهالعقد، (از یادداشت مؤلف) :
در صدر خردمندان بی فضل نه خوب است
چون رشتۀ لؤلؤ که بود سنگ میانیش،
ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 296)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میهن
تصویر میهن
وطن، مسکن، مقام و زاد بوم و آرامگاه
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به میان: وسطی، وسط میانه: در صدر خردمندان بی فضل نه خوبست چون رشته لولو که بود سنگ میانیش. (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میهن
تصویر میهن
((هَ))
وطن، مسکن، بوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میهن
تصویر میهن
وطن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از میانی
تصویر میانی
معتدل، وسط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مینی
تصویر مینی
Mini
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مینی
تصویر مینی
mini
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مینی
تصویر مینی
মিনি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مینی
تصویر مینی
מיני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مینی
تصویر مینی
ミニ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مینی
تصویر مینی
微型的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مینی
تصویر مینی
ndogo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مینی
تصویر مینی
미니
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مینی
تصویر مینی
mini
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مینی
تصویر مینی
mini
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مینی
تصویر مینی
लघु
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مینی
تصویر مینی
mini
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مینی
تصویر مینی
mini
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مینی
تصویر مینی
mini
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مینی
تصویر مینی
mini
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مینی
تصویر مینی
міні
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مینی
تصویر مینی
миниатюрный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مینی
تصویر مینی
mini
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مینی
تصویر مینی
มินิ
دیکشنری فارسی به تایلندی