جدول جو
جدول جو

معنی مینورک - جستجوی لغت در جدول جو

مینورک(مَ قَ)
جزیره ای است در دریای مدیترانه متعلق به اسپانیا که در شرق جزایر بالئار قرار دارد. مساحتش 780 کیلومتر مربع و جمعیتش 42500 نفر است. این جزیره تقریباً فاقد کوه وتپه و ارتفاعات است و تقریباً به صورت دشتی مسطح است که از سطح دریا نیز ارتفاع چندانی ندارد و به استثنای قسمتهای جنوبیش فاقد جاذبه های توریستی است. دارای مزارع صیفی کاری و تاکستان و درختان زیتون و مرکبات است. حاکم نشینش بندر ماهون است. مانورقه. منورکا. (از دائره المعارف کیه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منوره
تصویر منوره
(دخترانه)
روشن، درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بینور
تصویر بینور
(دخترانه)
دیدنی (نگارش کردی: بینهوهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مینووش
تصویر مینووش
(دخترانه)
مانند بهشت، زیبا چون بهشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مینورام
تصویر مینورام
(دخترانه)
آسمان آرام، نام فرشته رامش و خوشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مینورخ
تصویر مینورخ
(دخترانه)
دارای چهره ای آسمانی و بهشتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میسور
تصویر میسور
میسر، امکان پذیر، ممکن، شدنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانورک
تصویر مانورک
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر، چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متنور
تصویر متنور
روشن شده، روشنایی یابنده
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
عبادتگاهی در کوه آتشگاه به زمان طهمورث که در آنجا بتان نهادنده بودی بسیار چنانکه از جملۀ شهرهای مشرق آنجا آمدندی به حج کردن تا روزگار گشتاسف و اسفندیار به فرمان پدر آن را از بتان خالی کرد و آتشگاه کرد و هم بر آن بماند تا شاه اسکندر آن را خراب کرد و چنان آورده اند که طهمورث آنجا نهاده است. (از مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 461 و 462)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
به رنگ مینو. به رنگ زمرد. سبزرنگ:
این گران مایه باغ مینورنگ
که بخون دل آمده ست به چنگ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نُرْ)
ولادیمیر فدوروویچ. متولد سال 1877 میلادی و متوفی به سال 1966 میلادی دانشمند وخاورشناس عالیقدر روسی که در ’کرچوا’ شهر کوچکی در کنار ولگا متولد شد. در دانشگاه مسکو نخست حقوق و پس از آن در انستیتوی لازارف مسکو زبانهای شرقی آموخت وبه خدمت وزارت خارجۀ روسیه درآمد و در ایران و ترکستان و ترکیه مأموریت یافت. از 1904 تا 1908 در ایران بسر برد و در سال 1913 جزء هیئت بین المللی مأموررفع اختلافات مرزی ایران و ترکیه بود. در 1919 به فرانسه رفت و پس از چندی به تدریس فارسی و ترکی و تاریخ ملل اسلامی پرداخت. در سال 1932 به دانشگاه لندن رفت و معلم زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران در مدرسه السنۀ شرقیه شد. آثار وی متعدد و متنوع است و بزبانهای روسی و فرانسه و انگلیسی انتشار یافته است. مقالات وی در دایره المعارف اسلامی از دقیق ترین مقالات است. از آثار مهمش ترجمه و شرح حدود العالم است به انگلیسی در سال 1937 و طبع و ترجمه تذکرهالملوک در 1943. بر رویهم از وی بیش از 200 مقاله و کتاب به زبانهای مختلف درباره ایران و اسلام به چاپ رسیده است
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ظاهراً و به قرینۀ مقام باید نوعی از جامه باشد. (حاشیۀ تاریخ بیهقی چ فیاض چ مشهد ص 580). و ممکن است که نسبتی باشد به شهر میاور و پارچۀ بافت و ساخت آنجا نظیر ششتری و غیره: من که بوالفضلم بر آن جمله دیدم که در سر این دره (درۀ دینار) میاوری حواصل داشتم و قبای روباه سرخ و بارانی و دیگر چیزها فراخور این و بر اسب چنان بودم از سرما که گفتی هیچ چیز پوشیده ندارمی. (تاریخ بیهقی چ مشهد ص 580)
لغت نامه دهخدا
مزری، بیست و چهارمین ایالت از ایالات متحدۀ امریکا، واقع در مرکز ایالات متحده با 179791 کیلومتر مربع مساحت و 4319000 تن جمعیت، و آن محدود است از شمال به سرزمین پریری و از شمال غربی به رود میسوری واز مشرق به می سی سی پی و از جنوب به کوههای اوزارک
رودی به طول 4370 هزار گز در ایالات متحدۀ امریکا که طویل ترین رود آن کشور و یکی از ریزابه های بزرگ می سی سی پی است که در 27هزارگزی سنت لوئیز بدان می پیوندد
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ)
مؤنث میسور. هر چیز سهل و آسان و دستیاب و دسترس
لغت نامه دهخدا
(مَ مو / مِ مو نَ)
مرکّب از: میمون + ’ک’ تصغیر، مصغر میمون، یکی از اجزای توپهای قدیم که برای هدف گیری از آن استفاده میشده است: چون نظر به توپخانه کرده دانست که میمونک قرار نداده اند پس بخدمت خواندگار آمده عرض نمود که... این توپخانه را هرگاه خالی کنند ضرر به سپاه روم نخواهد رسانید. (عالم آرای شاه اسماعیل نسخۀ خطی ص 386)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ)
ریگ درآمدۀ در یکدیگر. (منتهی الارب). ریگهای درهم درآمده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد متداخل گرداندام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ وِ)
بهشتی رفتار. پاکیزه رفتار. خوب رفتار. رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
بهشت مانند:
شد برون از سرای مینوفش
سر سوی خانه کرد با دل خوش.
نظامی (هفت پیکر)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی از دهستان کرچمیو است که در بخش داران شهرستان فریدن واقع است و 207 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مرغابی تیزپر که سرخاب نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). چکاوک است و آن پرنده ای باشد که به عربی ابوالملیح خوانندش. بعضی گویند پرنده ای است آبی که آن را سرخاب می گویند. (برهان). مرغابیی است تیزپر که آن را سرخاب گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). چکاوک بود. (فرهنگ جهانگیری). در جهانگیری چکاوک گفته. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). چکاوک و مانوک و ابوالملیح و نام پرنده ای آبی که سرخاب نیز گویند. (ناظم الاطباء) ، نام دارویی هم هست. (برهان). نام دارویی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَوْ وِ رَ)
مؤنث متنور. رجوع به متنور شود
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ)
رجوع به ابوحنیفه احمد بن داود دینوری و دائره المعارف اسلام، تاریخ ایران باستان ج 1 ص 102، فهرست اعلام الجماهر فی معرفهالجواهر، یتیمهالدهر ثعالبی ج 4 ص 64، معجم المطبوعات، معجم الادباء ج 1 ص 123، بغیهالوعاه سیوطی ص 132، طبقات التمیمی ص 51 و خزانه الادب ج 1 ص 25 شود
لغت نامه دهخدا
ظاهراً نوعی از ظروف چوبین است: و از وی (از آمل به طبرستان آلاتهای چوبین خیزد چون کفچه و شانه و شانه نیام و ترازوخانه و کاسه و طبق و طینوری و آنچ بدین ماند. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
بهشت مانند: شدبرون از سرای مینوفش سرسوی خانه کرد بادل خوش. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
گفت: میلورد، برچه امید داشته باشیم و حال آنکه درتمام عالم غیراز شما دیگریک نفری دوست نداریم)
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از اجزای توپهای قدیم بوده که برای هدف گیری از آن استفاده میشده است: (چون نظربه توپخانه کرده دانست که میمونک قرارنداده اند پس بخدمت خواندگار آمده عرض نمودکه... این توپخانه را هرگاه خالی کنند ضرربسپاه روم نخواهد رسانید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میسوره
تصویر میسوره
مونث میسور، جمع میسورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینور
تصویر سینور
مرز حد، آن سوی ماورا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانورک
تصویر مانورک
جل، گونه ای مرغابی که آنرا سرخاب نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنوره
تصویر متنوره
مونث متنور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانورک
تصویر مانورک
((رَ))
چکاوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مینویی
تصویر مینویی
معنویت
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
استخوان و مهره های ستون فقرات
فرهنگ گویش مازندرانی