جدول جو
جدول جو

معنی مینودشت - جستجوی لغت در جدول جو

مینودشت(نُرْ)
یکی از بخشهای شهرستان گرگان که در مشرق بخش رامیان واقع و قسمت جنوبی آن کوهستانی و سردسیرو قسمت شمالی آن معتدل و مرطوب است. آب قریه های کوهستانی این بخش از چشمه سارها و قراء دامنه ای و دشت ازرودخانه های اوغان، خرخر، چهل چای و نرم آب تأمین میشود. محصول عمده بخش غلات، برنج، حبوبات، ابریشم، توتون و لبنیات است و شغل عمده اهالی زراعت و گله داری است. این بخش از دو دهستان به نام کوهسارات و مینودشت تشکیل شده تعداد آبادیهای آن 87 و جمعیت بخش در حدود 18500 نفر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
مینودشت(دَ)
نام یکی از دو قصبۀ بخش مینودشت و نام قدیم آن حاجی لر بوده است و از مجموع آبادیهای قره محمودلو، خوردیماق، پسرک، گلوکند و قلمی تشکیل یافته است. این قصبه در 18 کیلومتری مشرق گنبدقابوس و دامنۀ ارتفاعات واقع است. آبش از رودخانه های چهل چای و نرم آب تأمین میشود و محصول عمده آن برنج و غلات و توتون و سیگارو ابریشم و حبوبات و صیفی جات است و هوایش مرطوب و معتدل است. شغل مردان زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و چادرشب است جمعیت آن حدود 4500 نفر است. سکنۀ آن در زمان صفویه به این محل کوچانده شده اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مینوش
تصویر مینوش
(دخترانه)
می نوشنده، نوشنده می
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مینودخت
تصویر مینودخت
(دخترانه)
دختر بهشت، دختر پاک، دختر آسمانی، دختر بهشتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مینوسرشت
تصویر مینوسرشت
(دخترانه)
آنکه یا آنچه طبیعتی مانند بهشت دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مینووش
تصویر مینووش
(دخترانه)
مانند بهشت، زیبا چون بهشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مینوت
تصویر مینوت
پیش نویس، چک نویس
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل. سکنۀ آن 55 تن است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات و ابریشم است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و چادرشب است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان. در 8هزارگزی جنوب خاوری مینودشت واقع و سرزمین آن کوهستانی است. دارای 105 تن سکنه و شغل عمده اهالی تهیه ذغال است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان است که در ده هزارگزی جنوب خاوری مینودشت واقع است و 130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اُ لَ)
دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان، در 39 هزارگزی جنوب مینودشت. کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 75 تن شیعه اند که بفارسی و ترکی سخن میگویند. آب آن از چشمه سار تأمین میشود و محصول آن غلات، ارزن، لبنیات و ابریشم و شغل مردم زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و شال است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُو)
دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 32 هزارگزی خاور مینودشت، این ده کوهستانی با آب و هوای مناطق سردسیر. آب آن از چشمه سار و محصول غلات و ابریشم. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و چادر شب و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ چَ مَ)
دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان. در 12 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت واقع است، 50 تن سکنه دارد. محصولش غلات و ابریشم، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اِ عَ دُلْ لاه)
دهی است از دهستان مینودشت شهرستان گرگان واقع در 12 هزارگزی مینودشت، کوهستانی و سردسیر است و 460 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولش غلات و ابریشم و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و چادرشب و شال است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
مسودۀ مطلبی که کسی بنویسد تا بعد مبیضه شود، (فرهنگ نظام)، پیش نویس، سواد، مقابل بیاض
لغت نامه دهخدا
(دُ زَ)
می نوشنده. نوشندۀ می:
هوش نگذاشت به سر آن لب مینوش مرا
با چنان هوش ربائی چه کند هوش مرا.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
عبادتگاهی در کوه آتشگاه به زمان طهمورث که در آنجا بتان نهادنده بودی بسیار چنانکه از جملۀ شهرهای مشرق آنجا آمدندی به حج کردن تا روزگار گشتاسف و اسفندیار به فرمان پدر آن را از بتان خالی کرد و آتشگاه کرد و هم بر آن بماند تا شاه اسکندر آن را خراب کرد و چنان آورده اند که طهمورث آنجا نهاده است. (از مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 461 و 462)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
بهشت مانند:
شد برون از سرای مینوفش
سر سوی خانه کرد با دل خوش.
نظامی (هفت پیکر)
لغت نامه دهخدا
(مَ زَ)
از بلوکات ولایات آبادۀ فارس. آب و هوای آن معتدل و اراضی آن از رود پلوار مشروب می شود. از نظر جغرافیایی به سه ناحیه تقسیم می شود: خفرک علیا، خفرک سفلی، مرودشت که دارای 53 قریه می باشد. (از جغرافیای سیاسی کیهان). اصطخر و مرودشت، اصطخر در ایام ملوک فرس دارالملک ایشان بوده است... و اکنون اصطخر دیهکی است کی در آنجاصد مرد باشند و رود کر هم در میان مرودشت می آید. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 125 و 127 و 128). نام یکی ازدهستانهای هشتگانه بخش زرقان شهرستان شیراز است. و حدود آن عبارت است از: شمال به دهستان رامجرد و خفرک، از جنوب به دهستان حومه زرقان، از شرق به دهستان های خفرک و کربال از غرب به دهستان بیضا. این دهستان در قسمت شمال و شمال غربی بخش قرار گرفته و هوای آن معتدل و آب مشروب و زراعتی آن از رود خانه سیوند و چشمه تأمین میشود. رود کر از قسمت جنوبی دهستان جریان دارد. محصولات عمده آن غلات، برنج، صیفی، لبنیات. شغل مردمش زراعت و گله داری است. این دهستان از 53 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 22000 تن است، از آبادیهای مهم آن کار خانه قند فتح آباد، کنار رجاآباد است. راه شیراز به اصفهان از وسط این دهستان کشیده شده و کار خانه قند مرودشت و خرابه های تخت جمشید (کاخ آپادانا) و استخر از عصر هخامنشیان دراین دهستان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(وْ دَ)
دهی است از دهستان بیشه بخش مرکزی شهرستان بابل با 85 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
نام محلی کنار راه شاهرود و نیشابور میان زیدر و الهاک در 518هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف). محلی در جنوب غربی شاهرود در خراسان و در نیم فرسخی آن در تنگۀ شورداد معادن مس متعدد می باشد و چنین معلوم می شود که سابقاً کوره هایی برای ذوب مس بوده است. (از جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا
(سِ رِ)
که سرشتی مانند مینو دارد. که طبیعتی مانند بهشت دارد. دارای سرشت و طبیعت بهشت. دارای خلقت بهشت. توسعاً به معنی زیبا و خرم:
درآمد به آن شهر مینوسرشت
که ترکانش خوانند لنگر بهشت.
نظامی.
در آن خرم آباد مینوسرشت
فروماند حیران ز بس آب و کشت.
نظامی.
زمانه به کردار باغ بهشت
زمین از گل و سبزه مینوسرشت.
نظامی.
، خوب صورت. مینوپیوند. (آنندراج). رجوع به مینوپیوند شود، آسمانی طبیعت و آسمانی خوی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان کنار بروژ است که در بخش صومای شهرستان ارومیه واقع است و 442 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان. در 22هزارگزی جنوب خاوری مینودشت و 2هزارگزی دوزین. کوهستانی. معتدل مالاریائی. سکنه 180 تن. آب آن از چشمه سار. محصولات آنجا غلات، ارزن، لبنیات، ابریشم. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و شال است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مینوت
تصویر مینوت
پیش نویس، سواد
فرهنگ لغت هوشیار
بهشت مانند: شدبرون از سرای مینوفش سرسوی خانه کرد بادل خوش. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مینوت
تصویر مینوت
((نُ))
پیش نویس
فرهنگ فارسی معین
پیش نویس، چرک نویس
متضاد: پاک نویس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان رامسر تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع نرم آب دو سر ساری
فرهنگ گویش مازندرانی