عمل لعاب مینا که بر نقره و غیره دهند، (یادداشت مؤلف)، - ظروف میناکاری، ظروفی که بر روی آن ها میناکاری شده باشد، ، صنعت میناکار، (ناظم الاطباء)، شغل و عمل میناکار، میناسازی، محلی که در آنجا میناکاری کنند، رجوع به میناسازی شود
عمل لعاب مینا که بر نقره و غیره دهند، (یادداشت مؤلف)، - ظروف میناکاری، ظروفی که بر روی آن ها میناکاری شده باشد، ، صنعت میناکار، (ناظم الاطباء)، شغل و عمل میناکار، میناسازی، محلی که در آنجا میناکاری کنند، رجوع به میناسازی شود
میناساز، (ناظم الاطباء)، استادی که کار مینائی کرده باشد، (آنندراج)، آنکه میناکاری کند، کسی که میناهای ملون را آب کرده بر ظرف طلا یا نقره کار کند و بدل رنگهای جواهر نماید، (انجمن آرا)، رجوع به میناساز و میناگر شود، کار کرده و ساخته با مینا، مینا کار کرده، (آنندراج)، آنچه بر روی آن میناکاری شده باشد: شیشۀ ما محتسب از بس که بر دیوار زد کرد میناکار آخر خانه خمار را، ملاطاهر غنی (از آنندراج)، - خانه میناکار، خانه ای که در آن میناکاری شده باشد، - قصر میناکار، قصری که در آن میناکاری شده باشد
میناساز، (ناظم الاطباء)، استادی که کار مینائی کرده باشد، (آنندراج)، آنکه میناکاری کند، کسی که میناهای ملون را آب کرده بر ظرف طلا یا نقره کار کند و بدل رنگهای جواهر نماید، (انجمن آرا)، رجوع به میناساز و میناگر شود، کار کرده و ساخته با مینا، مینا کار کرده، (آنندراج)، آنچه بر روی آن میناکاری شده باشد: شیشۀ ما محتسب از بس که بر دیوار زد کرد میناکار آخر خانه خمار را، ملاطاهر غنی (از آنندراج)، - خانه میناکار، خانه ای که در آن میناکاری شده باشد، - قصر میناکار، قصری که در آن میناکاری شده باشد