جدول جو
جدول جو

معنی میناکاری

میناکاری
میناسازی، شغل و عمل میناکار، نقاشی و تزیین آبگینه یا بعضی فلزات مانند طلا و نقره با رنگ های لعابدار مخصوص، میناگری
تصویری از میناکاری
تصویر میناکاری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با میناکاری

میناکاری

میناکاری
شغل و عمل میناکار میناسازی. یا ظروف میناکاری. ظروفی که برروی آن میناکاری کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار

میناکاری

میناکاری
عمل لعاب مینا که بر نقره و غیره دهند، (یادداشت مؤلف)،
- ظروف میناکاری، ظروفی که بر روی آن ها میناکاری شده باشد،
، صنعت میناکار، (ناظم الاطباء)، شغل و عمل میناکار،
میناسازی، محلی که در آنجا میناکاری کنند، رجوع به میناسازی شود
لغت نامه دهخدا

میناکار

میناکار
میناساز، (ناظم الاطباء)، استادی که کار مینائی کرده باشد، (آنندراج)، آنکه میناکاری کند، کسی که میناهای ملون را آب کرده بر ظرف طلا یا نقره کار کند و بدل رنگهای جواهر نماید، (انجمن آرا)، رجوع به میناساز و میناگر شود، کار کرده و ساخته با مینا، مینا کار کرده، (آنندراج)، آنچه بر روی آن میناکاری شده باشد:
شیشۀ ما محتسب از بس که بر دیوار زد
کرد میناکار آخر خانه خمار را،
ملاطاهر غنی (از آنندراج)،
- خانه میناکار، خانه ای که در آن میناکاری شده باشد،
- قصر میناکار، قصری که در آن میناکاری شده باشد
لغت نامه دهخدا

میانداری

میانداری
(زورخانه) عمل و شغل میاندار، اداره گروهی در مجلسی رهبری
میانداری
فرهنگ لغت هوشیار