جدول جو
جدول جو

معنی مینافام - جستجوی لغت در جدول جو

مینافام
لاجوردی و کبودرنگ، (ناظم الاطباء)، مینارنگ، (آنندراج)، رجوع به مینارنگ شود
لغت نامه دهخدا
مینافام
آنچه دارای رنگ میناباشد آبی رنگ لاجوردی
تصویری از مینافام
تصویر مینافام
فرهنگ لغت هوشیار
مینافام
آبی رنگ، لاجوردی
تصویری از مینافام
تصویر مینافام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مینورام
تصویر مینورام
(دخترانه)
آسمان آرام، نام فرشته رامش و خوشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از منافات
تصویر منافات
ناسازگاری، تضاد، مخالف هم بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میناکار
تصویر میناکار
کسی که میناکاری می کند، میناساز
فرهنگ فارسی عمید
(عَ سَ)
یکدیگر را نیست کردن. (المصادر زوزنی). یکدیگر را نفی کردن. (تاج المصادر بیهقی). یکدیگر را راندن و دور کردن. یقال: هذا ینافی ذلک. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منافات شود
لغت نامه دهخدا
(دُ پَ)
میناساز، (ناظم الاطباء)، استادی که کار مینائی کرده باشد، (آنندراج)، آنکه میناکاری کند، کسی که میناهای ملون را آب کرده بر ظرف طلا یا نقره کار کند و بدل رنگهای جواهر نماید، (انجمن آرا)، رجوع به میناساز و میناگر شود، کار کرده و ساخته با مینا، مینا کار کرده، (آنندراج)، آنچه بر روی آن میناکاری شده باشد:
شیشۀ ما محتسب از بس که بر دیوار زد
کرد میناکار آخر خانه خمار را،
ملاطاهر غنی (از آنندراج)،
- خانه میناکار، خانه ای که در آن میناکاری شده باشد،
- قصر میناکار، قصری که در آن میناکاری شده باشد
لغت نامه دهخدا
(سُ)
سیاه سم. (ناظم الاطباء) (برهان) ، سبزسم. (ناظم الاطباء) (برهان). با سمی به رنگ مینا:
این عجب نیست بسی، کز اثرلاله و خوید
گفتی آهوبره میناسم و بیجاده لب است.
انوری (دیوان چ نفیسی ص 31)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
از هم جدا شدن و نفی کردن و با هم هر دیگری را نیست کردن، چنانکه نقیض و ضدیت که میان شب و روز و گرمی و سردی است. (غیاث) (از آنندراج). منافاه، مدافعه و دورکردگی. مباینت. مناقضت. ضدیت. مخالفت. (ازناظم الاطباء). ناسازگاری. ناسازواری. اختلاف. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دیو را از مباینت طینت و منافات طبیعت... عجب آمد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 53). مصافات به منافات انجامید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 149). پس هیچ منافات نبود میان این سه حدیث. (مصباح الهدایه چ همایی ص 103). رجوع به منافاه شود.
- منافات داشتن، نقیض بودن و ضد بودن. (ناظم الاطباء). اختلاف داشتن. ناسازگار بودن.
- منافات داشتن دو چیز با هم، نقیض بودن دو چیز و جمع نشدن با هم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
میناسازنده، آنکه نقره و طلا رامینا میکند، (ناظم الاطباء)، آنکه میناکاری میکند، (فرهنگ فارسی معین)، میناکار، رجوع به میناکار شود
لغت نامه دهخدا
به رنگ مینو، به رنگ مینا، کبودرنگ، رجوع به مینو و مینا شود،
- چرخ مینوفام، کنایه از آسمان است:
ارم آرام دل نهادش نام
خوانده مینوش چرخ مینوفام،
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از میناساز
تصویر میناساز
آنکه میناکاری کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میناکار
تصویر میناکار
آنکه میناکاری کند میناساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منافاه
تصویر منافاه
نا سازی نا جوری، جدایگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منافات
تصویر منافات
از هم جدا بودن، خلاف یکدیگر بودن نقیض هم بودن، جدایی، خلاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میناسم
تصویر میناسم
آنکه دارای سم سیاه و سبز باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منافات
تصویر منافات
((مُ))
یکدیگر را راندن و دور کردن، مخالفت، ضدیت
فرهنگ فارسی معین
میناساز، میناگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اختلاف، تفاوت، تنافر، تضاد، ناهم خوانی، تناقض، مغایرت، ناسازگاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد