جدول جو
جدول جو

معنی میلیون - جستجوی لغت در جدول جو

میلیون
عدی معادل هزارهزار، دو کرور
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
فرهنگ فارسی عمید
میلیون
(یُنْ)
ملیون. هزارهزار. دو کرور
لغت نامه دهخدا
میلیون
فرانسوی وسان سد بیور هزارهزار دوکرور
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
فرهنگ لغت هوشیار
میلیون
((دِ))
ملیون، هزار هزار (1000000)
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
فرهنگ فارسی معین
میلیون
هزارهزار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
عددی معادل ۱۰۹، میلیارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترلیون
تصویر ترلیون
عددی معادل ۱۰۱۲ یا هزارمیلیارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملیون
تصویر ملیون
گروهی که انتساب به ملت داشته باشند، ملی گرایان
فرهنگ فارسی عمید
هیئتی مرکب از چند نماینده که به منظور انجام کاری به جای دیگری فرستاده می شوند، هیئت اعزامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
انگلیون، انجیل، دیبای هفت رنگ، ارژنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میلیونر
تصویر میلیونر
کسی که بیش از یک میلیون دارایی داشته باشد، کنایه از ثروتمند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ لُ)
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل برغش و ’مگس ریزه’ آورده است. ظاهراً معرب کلمه فرانسوی است. و رجوع به دزی ج 2 ص 599 شود
لغت نامه دهخدا
(لیُنْ)
در بعضی ممالک (از جمله ایران، امریکا وتا چندی پیش در فرانسه) مترادف میلیارد یعنی هزارمیلیون، و در بعضی دیگر (از جمله انگلستان، آلمان و فعلاً در فرانسه) بمعنی یک میلیون میلیون میباشد، در فارسی نیز می نویسند: بیلین. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
ده لک یا دوکرور و یا هزارهزار. (ناظم الاطباء). ج، ملایین. به زبان مردم عامه ملاوین. معادل میلیون. (دزی ج 2 ص 616)
لغت نامه دهخدا
(مِلْ لی یو)
طرفداران ملت. مقابل کسانی که از دولت، یا دولت غیرمبعوث از ملت حمایت می کردند
لغت نامه دهخدا
(یُلْ)
میلیولا. رجوع به میلولا شود
لغت نامه دهخدا
(یُنْ)
هیأت مأمورین. هیئت اعزامی. هیئتی مرکب از چند تن که به منظوری خاص (تبلیغات مذهبی، امور سیاسی، فرهنگی و غیره) به جایی اعزام شوند: میسیون نظامی، مأموریت. فرستادگی. اعزام. نمایندگی، مأموریت موقتی و معین از طرف دولت، مأموریت برای مطلع ساختن مردم از مسائل دینی
لغت نامه دهخدا
(یُنْ)
این نام به مواد مختلف معدنی قرمزرنگی گفته میشود که در نقاشی بکار میروند بنابراین میتوان کلمه مزبور را در موارد زیر بکار برد. 1- شنگرف یا شنجرف که سولفور دو ظرفیتی جیوه است و فرمولش SHg میباشد و به نام های سینابر و مسینیون و مسینون و مینیون جیوه و حجرالزیبق و زنجفر مخلوق و زنجفر طبیعی و زنجفر معدنی نیز مشهور است. رجوع به هر یک از کلمات فوق شود. (از دائره المعارف کیه). 2- اکسید ملحی سرب را گویند که فرمولش Pb3O4 است و به صورت گردی سرخ رنگ است که در آب غیر محلول است و در اثر حرارت به اکسید قلیائی سرب که فرمولش PbO میباشد و به نام ماسیکو مشهور است تبدیل میشود. مادۀ اخیر به صورت بلورهای قرمز نارنجی متبلور میگردد و آن را لیتارژ مینامند و رنگ ظاهری آن شبیه شنگرف است و همان مورد استعمال را در نقاشی دارد. در صنعت نقاشی هر وقت ذکر کلمه مینیون بشود بالأخص همین اکسید ملحی سرب موردنظر است. (از دائره المعارف کیه). 3- غیر از دو مورد بالا موارد دیگری نیز هستند که تحت عنوان مینیون خوانده میشوند از قبیل مینیون آلومینیوم که مخلوطی از بوکسیت و اکسید آهن است و مینیون آهن و مینیون منگنز و مینیون روی و مینیون تیتان که تمامی آنها کم و بیش شنگرفی رنگ هستند و جزء ترکیبات معدنی عناصر مزبورند. (از دائره المعارف کیه).
- مینیون جیوه، شنگرف را گویند. رجوع به مینیون در معنی اول و رجوع به شنگرف شود
لغت نامه دهخدا
(تُ)
جان. از ادبا و شعرای بزرگ انگلستان است. به سال 1608 میلادی در لندن پا به عرصۀ هستی نهاد و تا 24 سالگی به تحصیل در مدرسه سن پول کمبریج اشتغال ورزید و بعد به دانشگاه کمبریج رفت. زندگانی او بیشتر در امور سیاسی گذشت و مقاله های آتشینی درباره آزادی مطبوعات و مذهب و آموزش و پرورش نگاشت که مخصوصاً مقالات او به عنوان مسؤلیت سلاطین و حکام و نخستین دفاع از ملت انگلیس از همه معروفتر است. میلتون به سبب کار و مطالعۀ زیاد بینایی خود را از دست داد. معروفترین آثار او ’بهشت گم شده’ است که در ده دفتر در سال 1667 میلادی به پایان رسیده و انتشار یافته است و معرف آزادگی و آزاداندیشی و ذوق وقریحۀ سرشار اوست. و امروزه شهرت او بیشتر مدیون همین منظومه است. دیگر از آثار او دو منظومۀ ’فردوس موجود’ و ’آلام شمشون’ است که در 1671 با هم چاپ و نشر شده است. میلتون در نوامبر 1674م. درگذشت. (تاریخ ادبیات انگلستان تألیف صورتگربخش 2 صص 145- 173)
لغت نامه دهخدا
(لیُ نِ)
کسی که بیش از یک میلیون از واحد پول رایج در مملکت خود سرمایه دارد، کنایه است از ثروتمند. و رجوع به میلیون شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تریلیون
تصویر تریلیون
عددی اصلی معال یک میلیارد میلیارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
از یونانی پرند دیبای هفت رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالیون
تصویر سالیون
یونانی رواس (کرفس الما) از گیاهان کرفس آبی
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی کور کبود از ازدوها صمغی است سیاه مایل بسرخی مشهور به مقل ازرق. در طب قدیم مورد استعمال داشته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ببلیون
تصویر ببلیون
یونانی تازی شده خرفه از گیاهان خرفه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی وساندار کسی که بیش از یک میلیون از واحد} پول رایج در مملکت خود) سرمایه دارد، ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ملی، کشوریکان پا ترمیان، جمع ملی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) یا حزب ملیون. حزب طرفدار ملیت هزارهزار دوکرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
هزار ملیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میسیون
تصویر میسیون
هیئت اعزامی، هیئت مامورین
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته سربار اکسید ملحی سرب را گویند وبصورت گردی (پودری) سرخ رنگ و درآب غیرمحلول است. در برابر حرارت به اکسید قلیایی سرب میباشد وبنام ماسیکومشهوراست تبدیل میشود. ماده اخیربصورت بلورهای قرمزونارنجی متبلور میگردد و آنرا لیتارژ نامند چون رنگ ظاهری آن شبیه شنگرف است (شنگرف سولفور دوظرفیتی جیوه است) و همان مورد استعمال را درنقاشی دارد. دراغلب ماخذ قدیم آنرا باشنگرف اشتباه کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میلیونر
تصویر میلیونر
((نِ))
ملیونر، ثروتمند، کسی که بیش از میلیون پول دارد، سرمایه دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
عددی معادل هزارمیلیون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
پرند، دیبای هف ترنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
ثروتمند، دارنده یک میلیون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
میان
فرهنگ گویش مازندرانی