معلم جهودان. (ناظم الاطباء) (صحاح الفرس) (لغت فرس اسدی) (از فرهنگ اوبهی) (از برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) : چونین بتی که صفت کردم سرمست پیش میشته بنشسته. عمارۀ مروزی (از لغت فرس اسدی). این کلمه در لغتنامۀ اسدی (چ اقبال ص 421) میشنه آمده است. رجوع به میشته و مشنا شود
معلم جهودان. (ناظم الاطباء) (صحاح الفرس) (لغت فرس اسدی) (از فرهنگ اوبهی) (از برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) : چونین بتی که صفت کردم سرمست پیش میشته بنشسته. عمارۀ مروزی (از لغت فرس اسدی). این کلمه در لغتنامۀ اسدی (چ اقبال ص 421) میشنه آمده است. رجوع به میشته و مشنا شود
منسوب به میش، سبز روشن ماشی روشن برنگی بین زاغ و قهوه یی. یاچشم میشی. چشمی که برنگ چشم میش باشد سبز: (با چشمهایی نیشی رک زده و حالت سختی که داشت گردن خود را بانصف تنه اش بدشواری بر میگردانید)
منسوب به میش، سبز روشن ماشی روشن برنگی بین زاغ و قهوه یی. یاچشم میشی. چشمی که برنگ چشم میش باشد سبز: (با چشمهایی نیشی رک زده و حالت سختی که داشت گردن خود را بانصف تنه اش بدشواری بر میگردانید)