- میسیونر
- مبلّغ مذهبی، عضو میسیون
معنی میسیونر - جستجوی لغت در جدول جو
- میسیونر
- عضو هیئت مذهبی مبلغ دینی
- میسیونر ((نِ))
- عضو یک هیئت مذهبی اعزامی به ویژه کسیکه برای تبلیغ مسیحیت به کشورهای دیگر می رود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که عهده دار انجام کار یا خرید کالایی باشد، دلال
کسی که حمل و نقل کالا یا خرید و فروش امتعه را بعهده گیرد
کسی که بیش از یک میلیون دارایی داشته باشد، کنایه از ثروتمند
فرانسوی وساندار کسی که بیش از یک میلیون از واحد} پول رایج در مملکت خود) سرمایه دارد، ثروتمند
هیئت اعزامی، هیئت مامورین
هیئتی مرکب از چند نماینده که به منظور انجام کاری به جای دیگری فرستاده می شوند، هیئت اعزامی
کتاب فرهنگ، کتاب لغت
فرانسوی واژه نامه
مجمعی که جهت تحقیق و مطالعه درباره طرحی یا مسئله ای تشکیل گردد
میلیونر بودن، ثروتمندبودن
((کُ))
فرهنگ فارسی معین
گروهی افراد که برای انجام دادن وظیفه خاصی تعیین شده اند، گروه، هیئت (واژه فرهنگستان)، حق العمل کاری، دلالی
کتابی که در آن واژه های یک زبان و معنی آن ها به همان زبان یا به زبانی دیگر، به ترتیب الفبایی جمع آوری شده و دربارۀ هر واژه، اطلاعاتی چون هویت دستوری، ریشه شناسی و آوانگاری را بیان می کند، لغت نامه
هیئت یا انجمنی مرکب از چند نفر که برای رسیدگی به امری تشکیل شده باشد، در علوم سیاسی هر یک از شعب مجلس شورا، پولی که به خاطر انجام کاری یا ترتیب دادن معامله ای بین دو نفر ردوبدل شود، حق دلالی
عدی معادل هزارهزار، دو کرور
کسی که بیش از یک میلیون از واحد} پول رایج در مملکت خود) سرمایه دارد، ثروتمند
فرانسوی وسان سد بیور هزارهزار دوکرور
لاتینی تازی گشته سربار اکسید ملحی سرب را گویند وبصورت گردی (پودری) سرخ رنگ و درآب غیرمحلول است. در برابر حرارت به اکسید قلیایی سرب میباشد وبنام ماسیکومشهوراست تبدیل میشود. ماده اخیربصورت بلورهای قرمزونارنجی متبلور میگردد و آنرا لیتارژ نامند چون رنگ ظاهری آن شبیه شنگرف است (شنگرف سولفور دوظرفیتی جیوه است) و همان مورد استعمال را درنقاشی دارد. دراغلب ماخذ قدیم آنرا باشنگرف اشتباه کرده اند
میسر، امکان پذیر، ممکن، شدنی
جوان زیبا
آسان کردن، سهل شدن