نوعی کانی به رنگ سیاه یا سفید و قابل تورق که به دلیل عبور ندادن جریان الکتریسیته در عایق کاری به کار می رود و نوعی از آن در چراغ های خوراکی پزی استفاده می شود
نوعی کانی به رنگ سیاه یا سفید و قابل تورق که به دلیل عبور ندادن جریان الکتریسیته در عایق کاری به کار می رود و نوعی از آن در چراغ های خوراکی پزی استفاده می شود
عنوان احترام آمیز در انتهای نام شاهزادگان مثلاً ناصرالدین میرزا، ایرج میرزا، عباس میرزا، عنوان احترام آمیز در ابتدای نام افراد باسواد غیرروحانی مثلاً میرزاکوچک خان، منشی، عریضه نویس
عنوان احترام آمیز در انتهای نام شاهزادگان مثلاً ناصرالدین میرزا، ایرج میرزا، عباس میرزا، عنوان احترام آمیز در ابتدای نام افراد باسواد غیرروحانی مثلاً میرزاکوچک خان، منشی، عریضه نویس
دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 42هزارگزی جنوب نوشهر با 150 تن جمعیت. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 42هزارگزی جنوب نوشهر با 150 تن جمعیت. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
یکی از کانیهایی است که جزو عناصر سنگهای آذرین می باشد، ترکیب این سنگ در حقیقت عبارت از یک سیلیکات آبدار آلومینیوم همراه با یکی از فلزات قلیایی یعنی پتاسیم یا سدیم است که با مقادیری منیزیم و آهن و گاهی کلسیم همراه است، میکا دارای اقسام زیادی است و معروفترین آنها عبارتند از میکای سفید یا موسکویت، میکای سیاه یا بیوتیت، میکای سبز یا کلوریت، میکای قهوه ای یا فلوگوپیت و میکای خاکستری یا مارگاریت
یکی از کانیهایی است که جزو عناصر سنگهای آذرین می باشد، ترکیب این سنگ در حقیقت عبارت از یک سیلیکات آبدار آلومینیوم همراه با یکی از فلزات قلیایی یعنی پتاسیم یا سدیم است که با مقادیری منیزیم و آهن و گاهی کلسیم همراه است، میکا دارای اقسام زیادی است و معروفترین آنها عبارتند از میکای سفید یا موسکویت، میکای سیاه یا بیوتیت، میکای سبز یا کلوریت، میکای قهوه ای یا فلوگوپیت و میکای خاکستری یا مارگاریت
آقامیرک اصفهانی از نقاشان و هنرمندان دورۀ صفوی. وی شاگرد کمال الدین بهزاد بود و از سبک وی در نقاشی پیروی می کرد. آثار زیبائی از او به یادگار مانده است که پردۀ (مجنون در میان وحوش) از جملۀ آنهاست. صاحب قاموس الاعلام ترکی بیت زیر را از او آورده است: دو هفته شد که ندیدم مه دو هفتۀ خود را کجاروم به که گویم غم نهفتۀ خود را. ورجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود یا میرزا میرک سبزواری از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری بود و به سیر و سیاحت بسیار پرداخت و به هندوستان نیز سفر کرد. بیت زیر از اوست: خضرگاهی خود نماییها به مردم می کند یافت هرکس دوستی خود را چرا گم می کند؟ (از قاموس الاعلام ترکی) هروی. میرزا میرک هروی از گویندگان قرن نهم و دهم هجری و وزیر بدری میرزا بدیع الزمان و در انشا و خط نسخ بی مانند بود. به سال 932 هجری قمری درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی)
آقامیرک اصفهانی از نقاشان و هنرمندان دورۀ صفوی. وی شاگرد کمال الدین بهزاد بود و از سبک وی در نقاشی پیروی می کرد. آثار زیبائی از او به یادگار مانده است که پردۀ (مجنون در میان وحوش) از جملۀ آنهاست. صاحب قاموس الاعلام ترکی بیت زیر را از او آورده است: دو هفته شد که ندیدم مه دو هفتۀ خود را کجاروم به که گویم غم نهفتۀ خود را. ورجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود یا میرزا میرک سبزواری از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری بود و به سیر و سیاحت بسیار پرداخت و به هندوستان نیز سفر کرد. بیت زیر از اوست: خضرگاهی خود نماییها به مردم می کند یافت هرکس دوستی خود را چرا گم می کند؟ (از قاموس الاعلام ترکی) هروی. میرزا میرک هروی از گویندگان قرن نهم و دهم هجری و وزیر بدری میرزا بدیع الزمان و در انشا و خط نسخ بی مانند بود. به سال 932 هجری قمری درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی)
مخفف میرزاده و میرزاد و امیرزاده، (یادداشت لغت نامه)، مرزا و شاهزاده و امیرزاده، (ناظم الاطباء)، پیشتر از القاب شهزادگان بود، و در اصل ا میرزا بود که الف آن از کثرت استعمال حذف شده و معنی ترکیبی آن امیرزاده باشد بر این تقدیر مرزا به حذف یاء چنانکه مشهور است درست نباشد مگر بعض استادان آورده اند، (از غیاث) (از آنندراج) : میرزا همه وقت جامه زر تاری نیست پیوسته سپهر بر سر یاری نیست، عبدالرزاق فیاض، ، پیشتر از القاب شهزادگان بود حالا بر سردارزادگان استعمال کنند، (غیاث) (آنندراج)، مردم شریف و پاک نژاد، مردم شاد و مغرور، کاتب و نویسنده و منشی، (ناظم الاطباء)، منشی، نویسنده، چون در اول نام درآید اطلاق به نویسندگان خاصه اهل حساب می شده است، دفتردار، حسابدار، محاسب، (یادداشت مؤلف)، بر کسی اطلاق شود که مادرش علویه باشد لاغیر، (از مقیاس الهدایه حاشیۀ ص 216)
مخفف میرزاده و میرزاد و امیرزاده، (یادداشت لغت نامه)، مرزا و شاهزاده و امیرزاده، (ناظم الاطباء)، پیشتر از القاب شهزادگان بود، و در اصل ا میرزا بود که الف آن از کثرت استعمال حذف شده و معنی ترکیبی آن امیرزاده باشد بر این تقدیر مرزا به حذف یاء چنانکه مشهور است درست نباشد مگر بعض استادان آورده اند، (از غیاث) (از آنندراج) : میرزا همه وقت جامه زر تاری نیست پیوسته سپهر بر سر یاری نیست، عبدالرزاق فیاض، ، پیشتر از القاب شهزادگان بود حالا بر سردارزادگان استعمال کنند، (غیاث) (آنندراج)، مردم شریف و پاک نژاد، مردم شاد و مغرور، کاتب و نویسنده و منشی، (ناظم الاطباء)، منشی، نویسنده، چون در اول نام درآید اطلاق به نویسندگان خاصه اهل حساب می شده است، دفتردار، حسابدار، محاسب، (یادداشت مؤلف)، بر کسی اطلاق شود که مادرش علویه باشد لاغیر، (از مقیاس الهدایه حاشیۀ ص 216)
ملامیرک خان از شاعران قرن دهم و یازدهم ایران و در اصل از بلخ بوده، ولی با مهاجرت به اصفهان مورد توجه شاه عباس قرار گرفته است. در اواخر عمر به وسواسی دچار شده بود که هر روز در حوض می رفت و غسل می کرد و در سال 1016 هجری قمری در هوای سرد زمستانی برای غسل داخل آب حوض شد و از شدت سرما درگذشت ! بیت زیر از اوست: ز دیده قطرۀخون از جگر برآورده بدیدن تو دل از دیده سربرآورده. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
ملامیرک خان از شاعران قرن دهم و یازدهم ایران و در اصل از بلخ بوده، ولی با مهاجرت به اصفهان مورد توجه شاه عباس قرار گرفته است. در اواخر عمر به وسواسی دچار شده بود که هر روز در حوض می رفت و غسل می کرد و در سال 1016 هجری قمری در هوای سرد زمستانی برای غسل داخل آب حوض شد و از شدت سرما درگذشت ! بیت زیر از اوست: ز دیده قطرۀخون از جگر برآورده بدیدن تو دل از دیده سربرآورده. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد، واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری گهواره با 100 تن سکنه. آب آن از سراب و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد، واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری گهواره با 100 تن سکنه. آب آن از سراب و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار، واقع در 28 هزارگزی خاور بیجار با 400 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار، واقع در 28 هزارگزی خاور بیجار با 400 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج، واقع در 36هزارگزی شمال خاوری سنندج با 790 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج، واقع در 36هزارگزی شمال خاوری سنندج با 790 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان نائیج بخش نور شهرستان آمل، واقع در 11 هزارگزی باختری آمل با 80 تن جمعیت، آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است، مردم عموماً در تابستان به ییلاق گزنا می روند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان نائیج بخش نور شهرستان آمل، واقع در 11 هزارگزی باختری آمل با 80 تن جمعیت، آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است، مردم عموماً در تابستان به ییلاق گزنا می روند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
شیرگا، این نام را در نور به سپیره آ کرناتا دهند، (یادداشت مؤلف)، درختچه ای است که در درۀ شهرستانک و در مرز فوقانی جنگلهای نور و به نام شیرکا در نور خوانده می شود، (جنگل شناسی ج 1 ص 280)
شیرگا، این نام را در نور به سپیره آ کرناتا دهند، (یادداشت مؤلف)، درختچه ای است که در درۀ شهرستانک و در مرز فوقانی جنگلهای نور و به نام شیرکا در نور خوانده می شود، (جنگل شناسی ج 1 ص 280)
میر کوچک. امیر کوچک. فرمانروایی که زیردست فرماندهی دیگر است، نام و لقبی از نامها و القاب ایرانی. لقب گونه ای بوده است. (یادداشت مؤلف). و ظاهراً ’ک’ در آخر میر نشانۀ تحبیب و یا تفخیم است: امیر خراسان حاجبی را فرمان داد که رو میرکان سنجری را گوی (یعنی طاهر حمدوی و محمد حمدون نبیرۀ مرزبان را) تا گوی زنند. (تاریخ سیستان)
میر کوچک. امیر کوچک. فرمانروایی که زیردست فرماندهی دیگر است، نام و لقبی از نامها و القاب ایرانی. لقب گونه ای بوده است. (یادداشت مؤلف). و ظاهراً ’ک’ در آخر میر نشانۀ تحبیب و یا تفخیم است: امیر خراسان حاجبی را فرمان داد که رو میرکان سنجری را گوی (یعنی طاهر حمدوی و محمد حمدون نبیرۀ مرزبان را) تا گوی زنند. (تاریخ سیستان)
فرانسوی کچبار (کچ فلوس ماهی) اگر به رویه پهلویی این سنگ بنگریم می پنداریم که کچ های نازک را روی هم چیده اند. یکی ازکانی هایی است که جزو عناصر سنگهای آذین میباشد. ترکیب این سنگ در حقیقت عبارت از یک سیلیکات آبدار آلومینیوم همراه بایکی از فلزات قلیایی یعنی پتاسیم یا سدیم است که کم و بیش با مقادیری منیزیم و آهن و گاهیکلسیم همراه است. میکا دارای اقسام زیادیاست که بنامهای مختلف نامیده میشوند و سیستم تبلور اقسام آن نیز فرق میکند ولی خاصیت اصلی همه آنها اینست که خاصیت تورق آسان و ساده ای بموازات سطح قاعده منشوراصلی بلور خود دارند بطوریکه اگربلور میکا را از سطح جانبی نگاه کنیم بنظرمیاید که تعداد زیادی فلس های نازک را روی هم چیده اند ولی در عین حال خود (سطح قاعده) کاملا صاف است. سختی کم است (بین 2 تا 3) ولی وزن میکاها مخصوص آنهااز کوارتز و فلدسپات بیشتر است (بین 7، 2 تا 1، 3)، بطور کلی هر قدر عناصرآهن و منیزیم درترکیب میکاها زیادتر باشد وزن مخصوصشان بیشتر میشود. اقسام مهم مختلف میکاها عبارتنداز: میکای سفید میکای سیاه میکای سبز میکای قهوه یی و میکای خاکستری. یا میکای خاکستری. گونه ای میکا که بیشتربنام مارگاریت مشهوراست و رنگش بین سفید تا خاکستری متغیر میباشد و درخشندگی مروارید را دارد (علت وجه تسمیه)، در ترکیب این گونه میکا کلسیم وجود دارد یعنی سیلیکات آبدارآلومینیوم و کلسیم است مارگاریت. یا میکای سفید. گونه ای میکا که در ترکیبش آهن و منیزیم وجود ندارد این میکا را بیشتر بنام موسکویت مینامند. رنگش سفید است ولی وقتی بلور ضخیمی از آن باشد طلایی رنگ و قهوه یی میشود و چون در برابر حرارت مقاومت زیادی دارد و بسختی تغییر وضع میدهد و ورقه های نازکش شفاف هم هست در جلو اجاقها باسم طلق نسوز مصرف میگردد. در سیستم تبلورش اختلاف است: گاهی در سیستم هکزاگونال (6 وجهی) و گاهی درسیستم اورتورومبیک آنرا تشخیص میدهند. میکای سفید در پلاک نازک بی رنگ است و ضریب انکسارآن از کوآرتز بالاتر است. بنابراین کمی برجسته تر از کوارتز خود را بصورت پلاک مینمایاند. ضریب انکسارمضاعف آن قوی است و بنابراین رنگهای پلاریزاسیون شدیدی که قرمز و زرد و سبز باشد میدهد. اسید سولفوریک واسید کلریدریک را برآن تاثیری نیست و آنها فقط باعث میشوند که تورق بلورها زیادتر و آسانتربه فلسهاتبدیل شود موسکویت. یا میکای سیاه. گونه ای میکا که سیاه رنگ است و بنام بیوتیت مشهور است. درترکیب این میکابرعکس میکای سفید آهن و منیزیم وجود دارد و وجود همین دو عنصر برثقل آن می افزید. گاهی نسبت ترکیب آهن آن قدر زیاد میشود که ممکنست بوسیله مغناطیس جذب گردد و هر چه آهن زیادتر باشد تیره تر و سیاه رنگ تراست و هر مقدار آهن آن کمتر و منیزیم بیشتر باشد رنگش روشن تر میشود (بین قهوه یی تیره و روشن و سبز و زرد)، در زیر میکروسکپ بواسطه چند رنگی که در نور معمولی دارد از میکای سفید مشخص است. سیستم متبلور میکای سیاه هکزاگونال (6 وجهی) است و برعکس میکای سفید که اسید سولفوریک و اسید کلریدریک بر آن تاثیر ندارند این دواسید برمیکای سیاه موثرند و آنرا تجزیه میکنند و یک خمیر سیلیسی باقی میگذارند. میکای سیاه براثر هوای محیط در طبیعت نیز تجزیه میشود و تغییر رنگ میدهد. ابتدا کمی زرد و سپس سبز رنگ میگردد و دراین حال بیک قسم میکای دیگر که بنام میکای سبز معروف است تبدیل میشود. یا میکای قهوه یی. گونه ای میکا که بنام فلوگوپیت مشهوراست ورنگش قهوه یی روشن یا بور میباشد. این گونه میکا منیزیم دارد ولی آهن ندارد. بنابراین از لحاظ ترکیب شیمیایی واسطه بین میکای سفید و میکای سیاه است. درترکیب این قسم میکا لیتیوم یا فلوار نیز ممکنست وجود داشته باشد، میکای مزبور کاملا بوسیله اسید سولفوریک تجزیه میگردد. میکای قهوه یی سولفوریک متامورفیک (دگرگونی) مثل گنیس یافت میشود. البته برخی از گرانیت ها هم ممکنست از این میکا دارا باشند فلوگوپیت. یا میکای سبز. گونه ای میکا که بنام کلوریت مشهوراست. در ترکیبش غیراز سیلیکات آبدار آلومین فقط عناصرآهن و منیزیم وجود دارد و آن فاقد مواد قلیایی است. بهمین جهت بسیاری از خواص میکایی را از دست میدهد و در لمس کردن نرم است (برخلاف سایر میکاها که در سطح تفلس زبر میباشد)، از طرف دیگر میکاها خاصیت فنری و ارتجاعی دارند ولی میکای کلوریت این خاصیت را ندارد بعلاوه باسانی خط برمیدارد و اسید سولفوریک آنرا تجزیه میکند سیستم تبلور میکای سبز مونوکلینیک است
فرانسوی کچبار (کچ فلوس ماهی) اگر به رویه پهلویی این سنگ بنگریم می پنداریم که کچ های نازک را روی هم چیده اند. یکی ازکانی هایی است که جزو عناصر سنگهای آذین میباشد. ترکیب این سنگ در حقیقت عبارت از یک سیلیکات آبدار آلومینیوم همراه بایکی از فلزات قلیایی یعنی پتاسیم یا سدیم است که کم و بیش با مقادیری منیزیم و آهن و گاهیکلسیم همراه است. میکا دارای اقسام زیادیاست که بنامهای مختلف نامیده میشوند و سیستم تبلور اقسام آن نیز فرق میکند ولی خاصیت اصلی همه آنها اینست که خاصیت تورق آسان و ساده ای بموازات سطح قاعده منشوراصلی بلور خود دارند بطوریکه اگربلور میکا را از سطح جانبی نگاه کنیم بنظرمیاید که تعداد زیادی فلس های نازک را روی هم چیده اند ولی در عین حال خود (سطح قاعده) کاملا صاف است. سختی کم است (بین 2 تا 3) ولی وزن میکاها مخصوص آنهااز کوارتز و فلدسپات بیشتر است (بین 7، 2 تا 1، 3)، بطور کلی هر قدر عناصرآهن و منیزیم درترکیب میکاها زیادتر باشد وزن مخصوصشان بیشتر میشود. اقسام مهم مختلف میکاها عبارتنداز: میکای سفید میکای سیاه میکای سبز میکای قهوه یی و میکای خاکستری. یا میکای خاکستری. گونه ای میکا که بیشتربنام مارگاریت مشهوراست و رنگش بین سفید تا خاکستری متغیر میباشد و درخشندگی مروارید را دارد (علت وجه تسمیه)، در ترکیب این گونه میکا کلسیم وجود دارد یعنی سیلیکات آبدارآلومینیوم و کلسیم است مارگاریت. یا میکای سفید. گونه ای میکا که در ترکیبش آهن و منیزیم وجود ندارد این میکا را بیشتر بنام موسکویت مینامند. رنگش سفید است ولی وقتی بلور ضخیمی از آن باشد طلایی رنگ و قهوه یی میشود و چون در برابر حرارت مقاومت زیادی دارد و بسختی تغییر وضع میدهد و ورقه های نازکش شفاف هم هست در جلو اجاقها باسم طلق نسوز مصرف میگردد. در سیستم تبلورش اختلاف است: گاهی در سیستم هکزاگونال (6 وجهی) و گاهی درسیستم اورتورومبیک آنرا تشخیص میدهند. میکای سفید در پلاک نازک بی رنگ است و ضریب انکسارآن از کوآرتز بالاتر است. بنابراین کمی برجسته تر از کوارتز خود را بصورت پلاک مینمایاند. ضریب انکسارمضاعف آن قوی است و بنابراین رنگهای پلاریزاسیون شدیدی که قرمز و زرد و سبز باشد میدهد. اسید سولفوریک واسید کلریدریک را برآن تاثیری نیست و آنها فقط باعث میشوند که تورق بلورها زیادتر و آسانتربه فلسهاتبدیل شود موسکویت. یا میکای سیاه. گونه ای میکا که سیاه رنگ است و بنام بیوتیت مشهور است. درترکیب این میکابرعکس میکای سفید آهن و منیزیم وجود دارد و وجود همین دو عنصر برثقل آن می افزید. گاهی نسبت ترکیب آهن آن قدر زیاد میشود که ممکنست بوسیله مغناطیس جذب گردد و هر چه آهن زیادتر باشد تیره تر و سیاه رنگ تراست و هر مقدار آهن آن کمتر و منیزیم بیشتر باشد رنگش روشن تر میشود (بین قهوه یی تیره و روشن و سبز و زرد)، در زیر میکروسکپ بواسطه چند رنگی که در نور معمولی دارد از میکای سفید مشخص است. سیستم متبلور میکای سیاه هکزاگونال (6 وجهی) است و برعکس میکای سفید که اسید سولفوریک و اسید کلریدریک بر آن تاثیر ندارند این دواسید برمیکای سیاه موثرند و آنرا تجزیه میکنند و یک خمیر سیلیسی باقی میگذارند. میکای سیاه براثر هوای محیط در طبیعت نیز تجزیه میشود و تغییر رنگ میدهد. ابتدا کمی زرد و سپس سبز رنگ میگردد و دراین حال بیک قسم میکای دیگر که بنام میکای سبز معروف است تبدیل میشود. یا میکای قهوه یی. گونه ای میکا که بنام فلوگوپیت مشهوراست ورنگش قهوه یی روشن یا بور میباشد. این گونه میکا منیزیم دارد ولی آهن ندارد. بنابراین از لحاظ ترکیب شیمیایی واسطه بین میکای سفید و میکای سیاه است. درترکیب این قسم میکا لیتیوم یا فلوار نیز ممکنست وجود داشته باشد، میکای مزبور کاملا بوسیله اسید سولفوریک تجزیه میگردد. میکای قهوه یی سولفوریک متامورفیک (دگرگونی) مثل گنیس یافت میشود. البته برخی از گرانیت ها هم ممکنست از این میکا دارا باشند فلوگوپیت. یا میکای سبز. گونه ای میکا که بنام کلوریت مشهوراست. در ترکیبش غیراز سیلیکات آبدار آلومین فقط عناصرآهن و منیزیم وجود دارد و آن فاقد مواد قلیایی است. بهمین جهت بسیاری از خواص میکایی را از دست میدهد و در لمس کردن نرم است (برخلاف سایر میکاها که در سطح تفلس زبر میباشد)، از طرف دیگر میکاها خاصیت فنری و ارتجاعی دارند ولی میکای کلوریت این خاصیت را ندارد بعلاوه باسانی خط برمیدارد و اسید سولفوریک آنرا تجزیه میکند سیستم تبلور میکای سبز مونوکلینیک است