جدول جو
جدول جو

معنی میرشکارلو - جستجوی لغت در جدول جو

میرشکارلو
(شَ سُدْ دی)
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در 21هزارگزی جنوب خاوری ارومیه با 300 تن سکنه. آب آن از باراندوزچای و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میرشکار
تصویر میرشکار
کسی که مامور و متصدی آماده ساختن وسایل شکار است، سرپرست و نگهبان شکارگاه، بزرگ شکارچیان
فرهنگ فارسی عمید
(شِ)
دهی است از دهستان حاجی آباد ایزدخواست بخش داراب شهرستان فسا، واقع در 60هزارگزی جنوب داراب با 121 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
عمل و شغل میرشکار:
بر من خیال میرشکاری حرام باد
در صید باز رشته ز پای مگس کشم.
نورالدین ظهوری.
رجوع به میرشکار شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
رئیس و مهتر شکارچیان. (ناظم الاطباء). مهتر قورچیان. (آنندراج). لقب رئیس شکارچیان شاه. شکارچی باشی. (یادداشت مؤلف). لقب مهتر نخجیرگران دربار، قوشچی باشی و بازدار و دارندۀ مرغان شکاری. (ناظم الاطباء). مهتر قوشچیان شاه چه قوش به معنی باز شکاری است و قوشچی یعنی مسؤول و دارندۀ باز شکاری سلطنتی. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میرشکاری
تصویر میرشکاری
عمل و شغل میر شکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرشکار
تصویر میرشکار
کسی که بر شکارچیان پادشاه وامیر ریاست دارد مهتر صیادان: (مهدی قلی خان و میر شکار و سایراسب انداختند در نارا گرفتند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرشکار
تصویر میرشکار
((ش))
کسی که بر شکارچیان پادشاه و امیر ریاست دارد، مهتر صیادان
فرهنگ فارسی معین
کسی که از طرف مردم روستا برای حفاظت از مزارع و شکار خوک
فرهنگ گویش مازندرانی