جدول جو
جدول جو

معنی میرسنجق - جستجوی لغت در جدول جو

میرسنجق
امیری که صاحب علم و نشان است
تصویری از میرسنجق
تصویر میرسنجق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میرپنج
تصویر میرپنج
افسر ارشدی که فرمانده عده ای سرباز در حدود پنج هزار تن بود
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
دهی است از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب، واقع در 21هزارگزی شمال خاوری سراب با 114 تن سکنه. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(پَ جَ / جِ)
میرپنج. امیرپنجه. (یادداشت مؤلف). رجوع به میرپنج شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
امیرپنجه. امیرپنج. مقامی لشکری بالاتر از سرتیپ و پایین تر از امیرتومان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تیره ای از طایفۀ خدیوی ممسنی فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90)
لغت نامه دهخدا
امیر و فرمانده واحدی در حدود پیج هزار تن و او بالاتر ازمین باشی بود
فرهنگ لغت هوشیار
((پَ))
امیر و فرمانده واحدی در حدود پنج هزارتن و او بالاتر از مین باشی بود
فرهنگ فارسی معین