جدول جو
جدول جو

معنی میحاد - جستجوی لغت در جدول جو

میحاد
تک تک و ازهم جدا، ج، مواحید، (ناظم الاطباء)، یک یک و فردفرد، ج، مواحید، (آنندراج) (از منتهی الارب، مادۀ وح د)
لغت نامه دهخدا
میحاد
تک تپه
تصویری از میحاد
تصویر میحاد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میلاد
تصویر میلاد
(پسرانه)
تولد، صورت دیگری از مهرداد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلیران ایرانی زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میعاد
تصویر میعاد
(پسرانه)
محل قرارگاه، وعده گاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میلاد
تصویر میلاد
هنگام ولادت، روز تولد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میعاد
تصویر میعاد
جای وعده کردن، زمان وعده کردن، وعده گاه، میعادگاه
فرهنگ فارسی عمید
(مَیْ یا)
بسیار خرامنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نام پهلوان ایران. (غیاث). نام یکی از پهلوانان ایران که پدر گرگین بود. (ناظم الاطباء). نام پدر گرگین بوده. (انجمن آرا). نام یکی از پهلوانان ایران که چون کیکاووس به مازندران رفت ایران رابه او سپرد و گرگین پسر اوست. (برهان) :
ترا ایزد این فر و برزت نداد
نداری زگرگین میلاد یاد.
فردوسی.
بدانسو که گرگین میلاد بود
که با گرز و با تیغ فولاد بود.
فردوسی.
به میلاد بسپرد ایران زمین
کلید در گنج و تاج و نگین.
فردوسی.
چو آمد بر آن شارسان بزرگ
که میلاد خواندیش کید سترگ.
فردوسی.
ز نزدیک ایشان سواری برفت
به نزد سکندر به میلاد تفت.
فردوسی.
نسب ایشان [امراء آل سامان به گرگین میلاد رسد. (مجمل التواریخ و القصص ص 386). اندر عهد کیکاوس پیغمبر سلیمان بود... و جهان پهلوانی رستم و مبارزان و معروفان چون... میلاد و گودرز و کشواد... (مجمل التواریخ و القصص ص 91). میلادبن جرجین میلادجردبنا کرده است. (ترجمه تاریخ قم ص 79)
لغت نامه دهخدا
(مُ حادد)
مزاحم، مانع، مخالف، پیوسته و متصل، پهلوی هم و هم حد. (ناظم الاطباء). رجوع به محاده شود
لغت نامه دهخدا
ناقه میحاف، ناقه ای که از خوابگاه خود نرود، (منتهی الارب، مادۀ وح ف)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
اشتر بزرگ کوهان. (مهذب الاسماء). ناقه مقحاد: شتر مادۀ بزرگ کوهان. ج، مقاحید. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
به معنی مجلس عیش و عشرت است، (از شعوری ج 2 ورق 363)
لغت نامه دهخدا
(عَن ن)
وعده، (از ’وع د’) با همدیگر وعده دادن، (ناظم الاطباء)، با یکدیگر وعده کردن، (غیاث)، وعده کردن با همدیگر، (یادداشت مؤلف)، وعده، (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف) (ترجمان القرآن جرجانی ص 97)، قرار، (یادداشت مؤلف)، وعده دادن، (منتهی الارب) (آنندراج) : سلطان از این حدیث سخت بیازرد و رسولان بغراخان را بی قضای حاجت باز گردانید با وعده خوب و میعادی، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 537)،
- میعاد گذاشتن، میعاد نهادن، قرار گذاشتن، وعده کردن به هم، (از یادداشت لغت نامه)،
- میعاد نهادن، میعاد گذاشتن، عهد بستن، قرار گذاشتن، با هم قرار نهادن
لغت نامه دهخدا
جای وعده و وعده گاه و وعده جای و فراهم آمدنگاه و جای اجتماع، (ناظم الاطباء)، جای وعده کردن، (غیاث)، موضع عهد، وعده جای، وعده گاه، خرامگاه، قرارگاه، ج، مواعید، (یادداشت مؤلف)، وعده جای، (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (آنندراج) : تا حرکت کند بر آن میعاد بیاید، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 532)،
در برجهاش بوده میقات پور عمران
میلاد پور مریم میعاد پور هاجر،
خاقانی،
، هنگام وعده، وعده گاه، (ناظم الاطباء)، وعده گاه، (منتهی الارب) (آنندراج)، وقت عهد، زمان وعده، هنگام وعده، (یادداشت مؤلف)، زمان وعده، (غیاث) : فکرت آن ساعت که میعاد اجل فراز آید، (کلیله و دمنه)، پس از مجادلۀ بسیار میعادی معین گشت، (کلیله و دمنه)، از قضا روزی دو صیاد بر آن (آبگیر) گذشتند با یکدیگر میعاد نهادندکه دام بیارند، (کلیله و دمنه)، چون به وقت میعاد لشکر دیلم حمله بردند فایق پشت فرا داد، (ترجمه تاریخ یمینی)،
- یوم المیعاد، روز وعده و روز رستخیز، (ناظم الاطباء)، روز قیامت، (آنندراج)،
، بازگشت، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آتش زنۀ زود آتش دهنده، (زند) (منتهی الارب، مادۀ وق د) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ حادد)
با یکدیگر مخالفت کننده. (آنندراج). مخالفت کننده. (ناظم الاطباء) ، بازدارنده. (آنندراج). مر یکدیگر را بازدارنده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحاد شود
لغت نامه دهخدا
زمان ولادت، (غیاث)، وقت زادن، (منتهی الارب، مادۀ ول د) (السامی) (ناظم الاطباء)، ج، موالید، (مهذب الاسماء)، زمان ولادت و روز ولادت، (ناظم الاطباء)، زمان ولادت و وقت زادن، (آنندراج)، گاه زادن، وقت ولادت، (یادداشت مؤلف) :
در برجهاش بوده میقات پور عمران
میلاد پور مریم میعاد پورهاجر،
خاقانی،
چه بود آن نطق عیسی وقت میلاد
چه بود آن صوم مریم وقت اصغا،
خاقانی،
- میلاد مسیح، ولادت حضرت عیسی بن مریم، روز زادن حضرت مسیح، و آن برابر است با بیست و پنجم دسامبر ماه فرانسوی و یازدهم دی ماه جلالی و پنجم دی ماه شمسی، (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
تنها گذاشتن کسی را جهت دشمن، (از ’وح د’) (منتهی الارب)، تنها گذاشتن، (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
زایش زاد روز زمان زاییده شدن هنگام ولادت روزتولد. یا میلادتر سایان. یامیلادمسیح. روز تولد عیسی مسیح. زمان ولادت، وقت زادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میحار
تصویر میحار
چوگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میعاد
تصویر میعاد
وعده، با یکدیگر وعده کردن، وعده گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاد
تصویر محاد
مزاحم، مانع، مخالف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میعاد
تصویر میعاد
وعده گاه، جای وعده، جمع مواعید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میلاد
تصویر میلاد
زمان تولد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میلاد
تصویر میلاد
زادروز
فرهنگ واژه فارسی سره
تولد، زایش، ولادت، روز تولد، هنگام ولادت، سالروز ولادت
متضاد: رحلت، ممات، وفات
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوید، وعده، رانده وو، میعادگاه، وعده گاه، میقات، میقاتگاه، میقاتگه، زمان وعده
فرهنگ واژه مترادف متضاد