جدول جو
جدول جو

معنی میترا - جستجوی لغت در جدول جو

میترا
(دخترانه)
نام یک الهه، دوستی، محبت، مهر، نام همسر رامسس دوم (فراعنه مصر)، صورتی از واژه مهر در زبانهای ایران قدیم، الهه مهر که چشم دادگاه عدالت است و هیچ چیز را نمی توان ازدید او پنهان داشت، بدون گذشت درمقابل پیمان شکنان، پاسدار راستی
تصویری از میترا
تصویر میترا
فرهنگ نامهای ایرانی
میترا
مهر، مظهر روشنایی و فروغ، خورشید
تصویری از میترا
تصویر میترا
فرهنگ لغت هوشیار
میترا
فرشته موکل بر مهر و محبت، فرشته نگهبان راستی و عهد و پیمان، مظهر روشنایی و فروغ
تصویری از میترا
تصویر میترا
فرهنگ فارسی معین
میترا
خورشید، خور، شمس، مهر
متضاد: ماه، قمر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چیترا
تصویر چیترا
(دخترانه)
نژاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میترایار
تصویر میترایار
(دخترانه و پسرانه)
مهریار، نام شخصی در کتیبه پهلوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میتراییسم
تصویر میتراییسم
مهرپرستی، مذهب ایرانیان پیش از ظهور زردشت که درآن مهر، خدای روشنایی را پرستش می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میترال
تصویر میترال
دریچۀ بین بطن و دهلیز چپ قلب
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
به لغت زند و پازند باران را گویند و به عربی مطر خوانند. (برهان) (از آنندراج). به لغت زند و پازند باران و مطر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(را یُ)
مسلسل. شصت تیر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مرکب از میان + کاف تصغیر و تحقیر، کمر خرد، کمر. میان:
این غاشیه کش گشته پیش کامل
این بسته میانک به پیش نظّام.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از میرا
تصویر میرا
میرنده، فانی: (و دیگر گویند گبران. . که ایزد اندر جهان نخستین چیز مردی آفرید و گاوی و آن مرد گیومرث خوانند و معنی گیومرث زنده گویای میرا بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیترا
تصویر کیترا
از سریانی کتیرا زولزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میترائیسم
تصویر میترائیسم
آیین مهر پرستی
فرهنگ لغت هوشیار
بزنجیر بسته شده مقید: فلک کژ روترست از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا. (خاقانی)، بهم پیوسته متصل: کبک پوشیده یکی پیرهن خز کبود کرده با قیر مسلسل دو بر پیر هنا. (منوچهری)، پشت سرهم پیاپی: مسلسل حرف میزند، بهم بافته (زلف موی) : و زلف مسلسل بیان را بدست عبارت و استعارت تافتن آغاز کردند، جامه راه راه، یکی از اشکال خطوط اسلامی، نوعی سلاح خود کار که پیاپی تیر اندازد... توضیح سلاحهایی که کالیبر آنها تا 15 میلیمتر باشد تفنگ یا مسلسل نامیده میشود (بسته بشرایط و خواص آنها) و از 15 میلیمتر ببالا توپ... یا مسلسل سبک. سلاحی است خودکار و کوچک که در نتیجه اخذ گاز باروت بخودی خود پر شده و آتش کند. یا مسلسل سنگین. سلاحی است خودکار و بزرگ که بر روی سه پایه قرار میگیرد و بوسیله آن میتوان تعدادقابل توجهی تیر بهدف پرتاب کرد
فرهنگ لغت هوشیار
میترایوز فرانسوی خود توف بزنجیر بسته شده مقید: فلک کژ روترست از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا. (خاقانی)، بهم پیوسته متصل: کبک پوشیده یکی پیرهن خز کبود کرده با قیر مسلسل دو بر پیر هنا. (منوچهری)، پشت سرهم پیاپی: مسلسل حرف میزند، بهم بافته (زلف موی) : و زلف مسلسل بیان را بدست عبارت و استعارت تافتن آغاز کردند، جامه راه راه، یکی از اشکال خطوط اسلامی، نوعی سلاح خود کار که پیاپی تیر اندازد... توضیح سلاحهایی که کالیبر آنها تا 15 میلیمتر باشد تفنگ یا مسلسل نامیده میشود (بسته بشرایط و خواص آنها) و از 15 میلیمتر ببالا توپ... یا مسلسل سبک. سلاحی است خودکار و کوچک که در نتیجه اخذ گاز باروت بخودی خود پر شده و آتش کند. یا مسلسل سنگین. سلاحی است خودکار و بزرگ که بر روی سه پایه قرار میگیرد و بوسیله آن میتوان تعدادقابل توجهی تیر بهدف پرتاب کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والوول میترال
تصویر والوول میترال
فرانسوی دریچه دو لختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرا
تصویر میرا
میرنده، فانی
فرهنگ فارسی معین
فانی، میرنده، هالک
متضاد: پایا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مهرگرایی، آیین مهرپرستی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نام باستانی شهرستان بابل و مرکز پرستش الهه ی میترا که در
فرهنگ گویش مازندرانی
من، مال من
دیکشنری اردو به فارسی