آن که برآید و آشکار گردد. (آنندراج). آن که در نظر می آید. (ناظم الاطباء) ، مقیم شونده در بادیه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آغاز کننده و شروع کننده. (ناظم الاطباء) و رجوع به تبدی شود
آن که برآید و آشکار گردد. (آنندراج). آن که در نظر می آید. (ناظم الاطباء) ، مقیم شونده در بادیه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آغاز کننده و شروع کننده. (ناظم الاطباء) و رجوع به تبدی شود
آهویی که دست وی به دام افتاده باشد. (ناظم الاطباء). وحش به دام افتاده. (از مهذب الاسماء). آهوی دست به دام افتاده مقابل مرجول یعنی آهوی پای به دام درافتاده. (یادداشت مؤلف) ، رجل میدی، مرد بریده دست. (ناظم الاطباء). بریده دست. اقطع. (یادداشت مؤلف)
آهویی که دست وی به دام افتاده باشد. (ناظم الاطباء). وحش به دام افتاده. (از مهذب الاسماء). آهوی دست به دام افتاده مقابل مرجول یعنی آهوی پای به دام درافتاده. (یادداشت مؤلف) ، رجل میدی، مرد بریده دست. (ناظم الاطباء). بریده دست. اقطع. (یادداشت مؤلف)
مؤیدیه. سکۀ درهمی که ملک مؤید شیخ عز نصره به سال 818 هجری قمری آن را در قاهره زد و میان مردم رایج گشت. و آن را به میایده جمع می بستند. (از نقودالعربیه ذیل ص 63)
مؤیدیه. سکۀ درهمی که ملک مؤید شیخ عز نصره به سال 818 هجری قمری آن را در قاهره زد و میان مردم رایج گشت. و آن را به میایده جمع می بستند. (از نقودالعربیه ذیل ص 63)
قصبۀ مرکزی دهستان میبد بخش اردکان شهرستان یزد است، واقع در کنار راه میبد به اردکان با 3798 تن جمعیت است. آب آن از قنات تأمین می شود و راه آن اتومبیلرو است. ادارات دولتی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10). یزد و اعمال آن چون میبد و نائین و کثه و فهرج و غیر آن جمله از پارس است. (فارسنامۀ ابن بلخی چ اروپا ص 122)
قصبۀ مرکزی دهستان میبد بخش اردکان شهرستان یزد است، واقع در کنار راه میبد به اردکان با 3798 تن جمعیت است. آب آن از قنات تأمین می شود و راه آن اتومبیلرو است. ادارات دولتی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10). یزد و اعمال آن چون میبد و نائین و کثه و فهرج و غیر آن جمله از پارس است. (فارسنامۀ ابن بلخی چ اروپا ص 122)
سلطان بایزید، بایزید پسر محمد مظفر میبدی. او از طرف یحیی بن مظفر حاکم بلوک نظنز بود و بعد از غلبۀ شاه زین العابدین به کرمان آمد. چون به شهر بابک رسید بنای غارت گذاشت. سلطان احمد به برادرش دستور خروج اورا داد، او وقعی به حکم برادر ننهاد و به رفسنجان آمد و شکست خورد و به یزد بازگشت. در حملۀ دوم نیز از برادر شکست خورد و دستگیر شد، ولی سلطان او را نوازش کرد و حکومت رودبار و جیرفت را به او داد. در سنۀ 792 هجری قمری سلطان بایزید در سن 37 سالگی در شهر کرمان به مرض مطبقه درگذشت. این شعر منسوب به اوست: از واقعه ای ترا خبر خواهم کرد و آن را به دو حرف مختصر خواهم کرد با عشق تو در خاک فروخواهم خفت با مهر تو سر ز خاک برخواهم کرد. (از حواشی و متن سالاریه چ باستانی پاریزی صص 230- 232). و رجوع به تاریخ گزیده ص 682 و 723 و 735 و 726 و 734 و 735 و 740 و741 و رجال حبیب السیر ص 86 و 87 و فهرست اعلام تاریخ عصر حافظ و تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 179 شود، خریدار. خرنده. (آنندراج). مشتری. تحویل دهنده کالا در برابر بها به خریدار. و این مصدر از اضداد است. (از اقرب الموارد) ، ساعی. نمام، امراءه بائع، زن رواج یافته به حسن و جمال خویش. (آنندراج) ، ولدالظبی اذا باع فی مشیه، بچه آهو که فروخته شود در راه رفتنش. ج، بوع. (از اقرب الموارد)
سلطان بایزید، بایزید پسر محمد مظفر میبدی. او از طرف یحیی بن مظفر حاکم بلوک نظنز بود و بعد از غلبۀ شاه زین العابدین به کرمان آمد. چون به شهر بابک رسید بنای غارت گذاشت. سلطان احمد به برادرش دستور خروج اورا داد، او وقعی به حکم برادر ننهاد و به رفسنجان آمد و شکست خورد و به یزد بازگشت. در حملۀ دوم نیز از برادر شکست خورد و دستگیر شد، ولی سلطان او را نوازش کرد و حکومت رودبار و جیرفت را به او داد. در سنۀ 792 هجری قمری سلطان بایزید در سن 37 سالگی در شهر کرمان به مرض مطبقه درگذشت. این شعر منسوب به اوست: از واقعه ای ترا خبر خواهم کرد و آن را به دو حرف مختصر خواهم کرد با عشق تو در خاک فروخواهم خفت با مهر تو سر ز خاک برخواهم کرد. (از حواشی و متن سالاریه چ باستانی پاریزی صص 230- 232). و رجوع به تاریخ گزیده ص 682 و 723 و 735 و 726 و 734 و 735 و 740 و741 و رجال حبیب السیر ص 86 و 87 و فهرست اعلام تاریخ عصر حافظ و تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 179 شود، خریدار. خرنده. (آنندراج). مشتری. تحویل دهنده کالا در برابر بها به خریدار. و این مصدر از اضداد است. (از اقرب الموارد) ، ساعی. نمام، امراءه بائع، زن رواج یافته به حسن و جمال خویش. (آنندراج) ، ولدالظبی اذا باع فی مشیه، بچه آهو که فروخته شود در راه رفتنش. ج، بوع. (از اقرب الموارد)
ابن معین الدین حکیم صوفی یزدی متخلص به منطقی. در میبد یزد متولد شد و در 870 هجری قمری / 1466 میلادی درگذشت. او راست: شرح هدایهالحکمه و شرح کافیه نحو معروف به ’مرضی الرضی’. (روضات ص 258) (اعیان الشیعه ج 27 ص 282) (معجم المؤلفین از بروکلمان ج 2 ص 294) (هدیهالعارفین ج 1 ص 316) (ذریعه در نامهای کتب او) (مجلۀیغما سال اول شمارۀ 5 ص 221) (سبک شناسی ج 3 ص 225)
ابن معین الدین حکیم صوفی یزدی متخلص به منطقی. در میبد یزد متولد شد و در 870 هجری قمری / 1466 میلادی درگذشت. او راست: شرح هدایهالحکمه و شرح کافیه نحو معروف به ’مرضی الرضی’. (روضات ص 258) (اعیان الشیعه ج 27 ص 282) (معجم المؤلفین از بروکلمان ج 2 ص 294) (هدیهالعارفین ج 1 ص 316) (ذریعه در نامهای کتب او) (مجلۀیغما سال اول شمارۀ 5 ص 221) (سبک شناسی ج 3 ص 225)
خطیرالملک میبدی یزدی. وزیریمین الدوله سلطان محمود سلجوقی. خوندمیر در دستورالوزراء آرد: او از حلیۀ فضائل نفسانی و کمالات عاری وعاطل بود و از تدبیر ملک و ترتیب امور دولت بغایت ذاهل و غافل اما بسبب حسن طالع و مساعدت بخت مدت چهل و پنجسال در دواوین سلاطین صاحب تمکین منصب انشاء یا اشراف یا استیفاء به وی متعلق بود و در زمان سلطان محمود بن محمد بن ملکشاه بدرجۀ بلند وزارت نیز رسید. درجامعالتواریخ مذکور است که خطیرالملک در ایام وزارت روزی در دارالسلام بغداد به ابر مراد سوار گشته با بسیاری از فضلای روزگار و اکابر نامدار میراند و در آن اثناء از خواجه ابوالعلاء که در سلک صنادید و افاضل عالم انتظام داشت پرسید که لواطه رسم قدیم است یا نوپیدا شده ؟ خواجه جواب داد که رسم قدیم است و قوم لوط پیغمبر مرتکب این فعل میشده اند و وزیر بی نظیر باز سؤال کرد که لوط پیشتر بوده است یا پیغمبر ما؟ خواجه گفت الله الله ایّدالله الوزیر پیغمبر ما خاتم النبیین است خطیر گفت حق سبحانه و تعالی در حق امت لوط چه فرموده است ؟ ابوالعلا این آیه بر زبان راند که: ائنکم لتأتون الرجال شهوه من دون النساء بل انتم قوم تجهلون (قرآن 55/27) ، یعنی نادان کسانید که مرتکب عمل لواطه میشوید. خطیر گفت این سهل وعید و تهدیدیست. القصه این قیل و قال در میان اهل فضل و کمال اشتهار یافته سبب عزل خطیرالملک گشت و آن وزیر بی قابلیت در آرزوی منصب وزارت درگذشت - انتهی. مؤلف مجمل التواریخ (ص 410 و 411) او را وزیر برکیارق و سلطان محمد بن ملکشاه نوشته است و عماد نام او را محمد بن حسین گفته است
خطیرالملک میبدی یزدی. وزیریمین الدوله سلطان محمود سلجوقی. خوندمیر در دستورالوزراء آرد: او از حلیۀ فضائل نفسانی و کمالات عاری وعاطل بود و از تدبیر ملک و ترتیب امور دولت بغایت ذاهل و غافل اما بسبب حسن طالع و مساعدت بخت مدت چهل و پنجسال در دواوین سلاطین صاحب تمکین منصب انشاء یا اشراف یا استیفاء به وی متعلق بود و در زمان سلطان محمود بن محمد بن ملکشاه بدرجۀ بلند وزارت نیز رسید. درجامعالتواریخ مذکور است که خطیرالملک در ایام وزارت روزی در دارالسلام بغداد به ابر مراد سوار گشته با بسیاری از فضلای روزگار و اکابر نامدار میراند و در آن اثناء از خواجه ابوالعلاء که در سلک صنادید و افاضل عالم انتظام داشت پرسید که لواطه رسم قدیم است یا نوپیدا شده ؟ خواجه جواب داد که رسم قدیم است و قوم لوط پیغمبر مرتکب این فعل میشده اند و وزیر بی نظیر باز سؤال کرد که لوط پیشتر بوده است یا پیغمبر ما؟ خواجه گفت الله الله ایّدالله الوزیر پیغمبر ما خاتم النبیین است خطیر گفت حق سبحانه و تعالی در حق امت لوط چه فرموده است ؟ ابوالعلا این آیه بر زبان راند که: ائنکم لتأتون الرجال شهوه من دون النساء بل انتم قوم تجهلون (قرآن 55/27) ، یعنی نادان کسانید که مرتکب عمل لواطه میشوید. خطیر گفت این سهل وعید و تهدیدیست. القصه این قیل و قال در میان اهل فضل و کمال اشتهار یافته سبب عزل خطیرالملک گشت و آن وزیر بی قابلیت در آرزوی منصب وزارت درگذشت - انتهی. مؤلف مجمل التواریخ (ص 410 و 411) او را وزیر برکیارق و سلطان محمد بن ملکشاه نوشته است و عماد نام او را محمد بن حسین گفته است
امیر حسین بن معین الدین حسینی یزدی میبدی. ملقب به کمال الدین و متخلص به منطقی عالم متبحر فاضل متکلم صوفی ادیب از اکابر علما و متکلمان متأخر است. اصل وی از قریۀ میبد است. وی در شیراز از جلال الدین دوانی و دیگر اساتید وقت ادبیات و علوم معقول و منقول را فراگرفت و بخصوص در تصوف و هیأت و منطق و حکمت شهرت بسزایی یافت و در شعر نیز ماهر بود. او راست: بسکه تابد مهر حیدرهر دم از سیمای من آسمان را سرفرازی باشد از بالای من چون سخن گویم ز معراجش که آن دوش نبی است پای در دامن کشد فکر فلک پیمای من طبع من تا گشت چون دریا ز فیض مرتضی ابر گوهربار جوید فیض از دریای من گر نبودی ذوالفقار مهر او در دست دل لقمه ای کردی مرا این نفس اژدرهای من خاک راهش در دو چشم من بجای سرمه است نیک دیدم آفرین بردیدۀ بینای من. # از بهر فساد و جنگ جمعی مردم کردند به کوی گمرهی خود را گم در مدرسه هر علم که آموخته اند فی القبر یضرهم ولاینفعهم. وی تألیفاتی دارد او راست: 1- جام گیتی نما در فلسفۀ قدیم. این کتاب را به سال 890 به فارسی تألیف کرده و در پاریس با ترجمه آن به لاتین چاپ شده است. 2- حاشیۀ تحریر اقلیدس خواجه. 3- حاشیۀ شرح ملخص قاضی زادۀ رومی در هیأت. 4- دیوان معمیات. 5- شرح حدیث العسکری ’صعد ناذری الحقائق’. 6- شرح دیوان مشهور منسوب به حضرت امیر (ع). این کتاب دو مرتبه در تهران مستقلاً و در حاشیۀ شرح نهج البلاغۀ نواب چاپ شده است. در دیباچۀ این کتاب اصطلاحات متصوفه و بخشی از آداب و رسوم و حالات ایشان و انسان کبیر و انسان صغیر و مراتب ترقیات بشر در ضمن هفت فاتحه بیان شده است. 7- شرح شمسیه. این کتاب به سال 1327 هجری قمری در حاشیۀ میزان الانتظام در استانبول چاپ شده است. 8- شرح طوالع. 9- شرح کافیۀ ابن حاجب. 10- شرح الهدایه الاثیریه در حکمت این کتاب به شرح میبدی معروف و در تهران چاپ شده است و جز اینها وی در حدود سال 904 هجری قمری یا در 911 وفات یافت و لفظ قاضی مادۀ تاریخ وفات اوست. و یا به سال 909 هجری قمری مقتول گردید. صاحب روضات او را در شمار علمای عامه قلمداد کرده است ولی ظاهر الذریعه و بعضی از علمای بزرگ دیگر تشیع اوست. (کشف الظنون) (هدیه الاحباب) (روضات ص 258) (قاموس الاعلام ج 3 ص 1959) (لغات تاریخیهو جغرافیه ج 3 ص 116) (سفینه ص 293 و تاریخ یزد ص 313) (الذریعه و ریحانه الادب ج 4 ص 113) (معجم المطبوعات ج 2ستون 1487) و رجوع به میبدی شود
امیر حسین بن معین الدین حسینی یزدی میبدی. ملقب به کمال الدین و متخلص به منطقی عالم متبحر فاضل متکلم صوفی ادیب از اکابر علما و متکلمان متأخر است. اصل وی از قریۀ میبد است. وی در شیراز از جلال الدین دوانی و دیگر اساتید وقت ادبیات و علوم معقول و منقول را فراگرفت و بخصوص در تصوف و هیأت و منطق و حکمت شهرت بسزایی یافت و در شعر نیز ماهر بود. او راست: بسکه تابد مهر حیدرهر دم از سیمای من آسمان را سرفرازی باشد از بالای من چون سخن گویم ز معراجش که آن دوش نبی است پای در دامن کشد فکر فلک پیمای من طبع من تا گشت چون دریا ز فیض مرتضی ابر گوهربار جوید فیض از دریای من گر نبودی ذوالفقار مهر او در دست دل لقمه ای کردی مرا این نفس اژدرهای من خاک راهش در دو چشم من بجای سرمه است نیک دیدم آفرین بردیدۀ بینای من. # از بهر فساد و جنگ جمعی مردم کردند به کوی گمرهی خود را گم در مدرسه هر علم که آموخته اند فی القبر یضرهم ولاینفعهم. وی تألیفاتی دارد او راست: 1- جام گیتی نما در فلسفۀ قدیم. این کتاب را به سال 890 به فارسی تألیف کرده و در پاریس با ترجمه آن به لاتین چاپ شده است. 2- حاشیۀ تحریر اقلیدس خواجه. 3- حاشیۀ شرح ملخص قاضی زادۀ رومی در هیأت. 4- دیوان معمیات. 5- شرح حدیث العسکری ’صعد ناذری الحقائق’. 6- شرح دیوان مشهور منسوب به حضرت امیر (ع). این کتاب دو مرتبه در تهران مستقلاً و در حاشیۀ شرح نهج البلاغۀ نواب چاپ شده است. در دیباچۀ این کتاب اصطلاحات متصوفه و بخشی از آداب و رسوم و حالات ایشان و انسان کبیر و انسان صغیر و مراتب ترقیات بشر در ضمن هفت فاتحه بیان شده است. 7- شرح شمسیه. این کتاب به سال 1327 هجری قمری در حاشیۀ میزان الانتظام در استانبول چاپ شده است. 8- شرح طوالع. 9- شرح کافیۀ ابن حاجب. 10- شرح الهدایه الاثیریه در حکمت این کتاب به شرح میبدی معروف و در تهران چاپ شده است و جز اینها وی در حدود سال 904 هجری قمری یا در 911 وفات یافت و لفظ قاضی مادۀ تاریخ وفات اوست. و یا به سال 909 هجری قمری مقتول گردید. صاحب روضات او را در شمار علمای عامه قلمداد کرده است ولی ظاهر الذریعه و بعضی از علمای بزرگ دیگر تشیع اوست. (کشف الظنون) (هدیه الاحباب) (روضات ص 258) (قاموس الاعلام ج 3 ص 1959) (لغات تاریخیهو جغرافیه ج 3 ص 116) (سفینه ص 293 و تاریخ یزد ص 313) (الذریعه و ریحانه الادب ج 4 ص 113) (معجم المطبوعات ج 2ستون 1487) و رجوع به میبدی شود
ابوالفضل میبدی. یکی از شاگردان خواجه عبدالله انصاری است. کتاب کشف الاسرار و عدهالابرار را با استفاده از تفسیر مختصر خواجه به سال 520 هجری قمری تألیف کرده است که اشتباهاً آنرا به مولانا سعد (سعدالدین تفتازانی) نسبت داده اند. رجوع به تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون (از سعدی تا جامی) ذیل ص 375 و نیز تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 257، 883، 930 و 932 شود
ابوالفضل میبدی. یکی از شاگردان خواجه عبدالله انصاری است. کتاب کشف الاسرار و عدهالابرار را با استفاده از تفسیر مختصر خواجه به سال 520 هجری قمری تألیف کرده است که اشتباهاً آنرا به مولانا سعد (سعدالدین تفتازانی) نسبت داده اند. رجوع به تاریخ ادبی ایران تألیف ادوارد براون (از سعدی تا جامی) ذیل ص 375 و نیز تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 257، 883، 930 و 932 شود