جدول جو
جدول جو

معنی میا - جستجوی لغت در جدول جو

میا
مه ابر غلیظ همراه با باران، ابر، ابری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منا
تصویر منا
(دخترانه)
امیدها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محیا
تصویر محیا
(دخترانه)
زندگی، حیات
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لمیا
تصویر لمیا
(دخترانه)
زن سیاه و گندمگون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ضیا
تصویر ضیا
(پسرانه)
نور، روشنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیا
تصویر لیا
(دخترانه)
خجسته، نام همسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مایا
تصویر مایا
(دخترانه)
در اساطیر یونان مادر هرمس، در اساطیر روم الهه بهار و حاصلخیزی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مها
تصویر مها
(دخترانه)
سنگی مانند بلور، یاقوت کبود، در گویش مازندران ابر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیا
تصویر زیا
(پسرانه)
زنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مدیا
تصویر مدیا
(دخترانه)
نام همسر آخرین پادشاه ماد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از معا
تصویر معا
روده، قسمت لوله ای شکل دستگاه گوارش مهره داران که بین معده و مخرج قرار دارد و عمل هضم و جذب در آن کامل می شود، مرغ سر بریده و پر کنده، گوسفند و هر حیوان دیگری که پشم و موی آن را کنده و برای بریان کردن آماده کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهیا
تصویر مهیا
حاضر، آماده، مستعد، شایسته، مناسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرا
تصویر مرا
ستیزه کردن، نزاع، جدال، ستیزه
مرا کردن: مرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملا
تصویر ملا
محل اجتماع گروهی از مردم
ملا اعلی: فرشتگان در عالم بالا، کنایه از عالم ارواح مجرده، عالم بالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایا
تصویر ایا
حرف ندا به معنای ای، هلا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسا
تصویر مسا
اول شب، سر شب، شبانگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریا
تصویر ریا
خود را به نیکوکاری جلوه دادن برخلاف حقیقت، تظاهر به نیکوکاری و پاک دامنی، در فقه انجام دادن عمل نیک برای جلب نظر مردم نه به جهت رضای خدا مثلاً روی وریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لمیا
تصویر لمیا
آنکه در لبش سیاهی باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمیا
تصویر عمیا
کوری، کنایه از نادانی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
به لغت زند و پازند خون را گویند، و به عربی دم خوانند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
قتیل عمیا، کشته ای که کشندۀ آن معلوم نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قتل عمیا، کشته شد ودانسته نیست که کشنده اش کیست. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رِمْ می یا)
موضعی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
آسمان. سماء. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
یاسمین است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
کیسه و همیان زر. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم). همیان. (مؤید الفضلاء) (شرفنامۀ منیری) :
تمنای وصال خوبرویان
خیال خواب بر امیا فراغان.
؟ (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 98 ب)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میانکوه بخش چاپشلو شهرستان درگز، واقع در 25 هزارگزی جنوب باختری چاپشلو، با 247 تن سکنه، آب آن از چشمه است و سر راه شوسۀ قوچان - درگز قرار دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان هرزندات بخش زنوز شهرستان مرند، واقع در 12هزارگزی خط آهن جلفا - مرند، آب آن از چشمه و جمعیت آن 1862 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حُ مَیْ یا)
شدت خشم و اول آن، سختی از هرچیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
- حمیاالکأس، سورت شراب و قوت وی و پیچیدن نشأۀآن در سر. (منتهی الارب). تیزی شراب.
، اول جوانی و نشاط آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عمیا
تصویر عمیا
مونث اعمی زن نابینا، کوری، پوشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریا
تصویر ریا
ظاهر سازی، چشم دیدی، ساختگی، ظاهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیا
تصویر سیا
مخفف سیاه است که در مقابل سفیدی، نام مخفف سازمان جاسوسی آمریکا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیا
تصویر حیا
توبه، شرم
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ایست که بدان طلب دانستن و استفهام کنند. یا آیا بود ترجی و تمنی را رساند بود آیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدیا
تصویر مدیا
رسانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهیا
تصویر مهیا
آماده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیا
تصویر حیا
آزرم، شرم
فرهنگ واژه فارسی سره