جدول جو
جدول جو

معنی مکیف - جستجوی لغت در جدول جو

مکیف
نشاط آور
تصویری از مکیف
تصویر مکیف
فرهنگ فارسی عمید
مکیف
(مُ کَیْ یِ)
ظاهراً نعت فاعلی منحوت از کیف متداول در فارسی به معنی سکر و نشاءه و مستی. که کیف بخشد. کیف دهنده. دارویی که مستی یا سستی خوش آرد چون شراب و افیون. مخدر چون تریاک و مانند آن. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
مکیف
(مُ کَیْ یَ)
دارای کیفیت. (ناظم الاطباء). کیفیت داده. کیفیت یافته: مکیف به فلان کیفیت. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چیزهای زمین از جواهر و نبات وحیوان با بسیاری انواع و اشکال و صورتها و مزه ها و رنگها و فعلهای مختلف همه مکیف و دانستنی است مردم را. (جامع الحکمتین ص 11). و رجوع به مکیفات شود، سزاوار و لایق. (ناظم الاطباء) ، مأخوذ از تازی، دارای کیف و نشئه و مستی و خوش حالتی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مکیف
چگونگی یافته چگونیده چگونگی بخش، مستی آور کیفیت داده چگونگی داده با کیفیت
فرهنگ لغت هوشیار
مکیف
((مُ کَ یَّ))
کیفیت داده، چگونگی داده، باکیفیت
تصویری از مکیف
تصویر مکیف
فرهنگ فارسی معین
مکیف
((مُ کَ یِّ))
آنچه کیفیت و حالتی پدید بیآورد، لذت بخش، کیف آور
تصویری از مکیف
تصویر مکیف
فرهنگ فارسی معین
مکیف
کیف آور، مستی بخش، نشاطبخش، نشئه زا، نشوه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکین
تصویر مکین
جا گرفته، جای گیر، صاحب پایگاه و منزلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکلف
تصویر مکلف
کسی که وظیفه و امری را عهده دار شده، کسی که مامور انجام دادن کاری شده، در فقه کسی که شرعاً باید امری را به جا بیاورد، به مشقت و رنج افتاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منیف
تصویر منیف
مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ، والا، بلندمرتبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکیف
تصویر متکیف
آنکه کیفیتی بپذیرد، آنکه کیفیتی به خود گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکنف
تصویر مکنف
پنهان کننده، پوشاننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مضیف
تصویر مضیف
محل ضیافت، جای پذیرایی مهمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزیف
تصویر مزیف
ناسره، ناخالص، کنایه از باطل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکفی
تصویر مکفی
کافی، کفایت دهنده، کفایت کننده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ کَیْ یِ فَ)
تأنیث مکیف. ج، مکیفات. رجوع به مکیف و مکیفات شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَیْ یَ فَ)
تأنیث مکیف. ج، مکیفات. رجوع به مکیف و مکیفات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مضیف
تصویر مضیف
میزبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکیه
تصویر مکیه
مونث مکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکین
تصویر مکین
مکان دارنده و صاحب مکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکیس
تصویر مکیس
مبالغه و دقت در معامله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسیف
تصویر مسیف
شمشیر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکید
تصویر مکید
بدسگال چاره گر حیله کردن دستان ساختن، حیله گری چاره گری: (شیر را آزمودم و اندازه زور و قوت او معلوم کرد و رای و مکیدت او بدانست و در هر یک خللی تمام و ضعفی شایع دیدم) (کلیله. مصحح مینوی. 89)، جمع مکاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکیث
تصویر مکیث
ماند گار، گرانسنگ مکث کننده درنگ کننده، با وقار رزین، مکث
فرهنگ لغت هوشیار
فراز گرفته، بزگ ریش احاطه کرده شده، چیزی که جوانب آن فراهم و جمع شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکلف
تصویر مکلف
به مشقت و دشواری در افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصیف
تصویر مصیف
جای تابستانی گرمسیر، آبراهه کژ
فرهنگ لغت هوشیار
نبهره سکه رد شده به جهت ناسره بودن آن درهم ناسره نبهره: ... و بنهره احوال مزیف را سره انگاشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مریف
تصویر مریف
رد کننده سکه به جهت ناسره بودن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکیف
تصویر متکیف
شور مند پذیرنده کیفیتی، کیف برنده نشاه برنده جمع متکیفین
فرهنگ لغت هوشیار
پس چگونه پس چگونه: فکیف در نظر اعیان حضرت خداوندی عز نصره که مجمع اهل دلست و مرکز علما متبحر اگر درسیلقت سخن دلیری کنم شوخی کرده باشم
فرهنگ لغت هوشیار
چونی دانی، سرخوشی، آکناکی، چونی پذیری دانستن چگونگی شناختن کیفیت چیز، کیف بردن نشاه گرفتن (از خوشیها و مخدرات)، عیب ناک کردن، کیفیت پذیری، جمع تکیفات
فرهنگ لغت هوشیار
مکیفه در فارسی مونث مکیف چگونگی بخش، مستی آور مونث مکیف، جمع مکیفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکفی
تصویر مکفی
کفایت دهنده، و بقدر احتیاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکلف
تصویر مکلف
ناچار، وادار
فرهنگ واژه فارسی سره