خایۀ سوسمار. (مهذب الاسماء). بیضۀ سوسمار و ملخ و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج). تخم سوسمار وملخ و مانند آن. (ناظم الاطباء). تخم سوسمار و ملخ وامثال آن دو، چنانکه گویند: مکن الضباب طعام العریب. واحد آن مکنه است. ج، مکنات. (از اقرب الموارد)
خایۀ سوسمار. (مهذب الاسماء). بیضۀ سوسمار و ملخ و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج). تخم سوسمار وملخ و مانند آن. (ناظم الاطباء). تخم سوسمار و ملخ وامثال آن دو، چنانکه گویند: مکن الضباب طعام العریب. واحد آن مکنه است. ج، مکنات. (از اقرب الموارد)
پا بر جا شایند شایین شدنی شایا نا ور برقرار شده پا بر جا کرده شده پا بر جا کننده بر قرار دارنده. امکان یابنده میسر، امری یا مفهومی و یا موجودی است که از ذات خود اقتضایی نداشته باشد نه اقتضای وجود و نه عدم شاید بود (لغت بیهقی. پارسی نغز 386) مقابل ممتنع محال. یا ممکن بودن امکان داشتن حاصل شدن: (و چون بنا سبب بر متحرکی و ساکنی بود در آن نیز دو قسم بیش ممکن نبود.) (المعجم. چا. دانشگاه 32)
پا بر جا شایند شایین شدنی شایا نا ور برقرار شده پا بر جا کرده شده پا بر جا کننده بر قرار دارنده. امکان یابنده میسر، امری یا مفهومی و یا موجودی است که از ذات خود اقتضایی نداشته باشد نه اقتضای وجود و نه عدم شاید بود (لغت بیهقی. پارسی نغز 386) مقابل ممتنع محال. یا ممکن بودن امکان داشتن حاصل شدن: (و چون بنا سبب بر متحرکی و ساکنی بود در آن نیز دو قسم بیش ممکن نبود.) (المعجم. چا. دانشگاه 32)