جدول جو
جدول جو

معنی مکن - جستجوی لغت در جدول جو

مکن
(مُ کَن ن)
علم پنهان داشته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پنهان داشته شده. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مکن
(مَ / مَ کِ)
خایۀ سوسمار. (مهذب الاسماء). بیضۀ سوسمار و ملخ و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج). تخم سوسمار وملخ و مانند آن. (ناظم الاطباء). تخم سوسمار و ملخ وامثال آن دو، چنانکه گویند: مکن الضباب طعام العریب. واحد آن مکنه است. ج، مکنات. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مکن
(عِ)
بیضه نهادن سوسمار و مانند آن. (منتهی الارب). تخم نهادن سوسمار و مانند آن و جمع شدن تخمها درزیر شکم آن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مکن
(مَ کِ)
جمع واژۀ مکنه. (منتهی الارب). رجوع به مکنه شود
لغت نامه دهخدا
مکن
کچل، کسی که سری پر از شوره و پوسته یا قارچ و بیماری کچلی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ممکن
تصویر ممکن
جایز، روا، میسر، آسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
ثابت، برقرار، پابرجا، دارای قدرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمکن
تصویر تمکن
توانایی پیدا کردن، جای گرفتن، جاگیر شدن، جاه و مقام یافتن، دارای مقام و منزلت شدن، پابرجا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امکن
تصویر امکن
تواناتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمکن
تصویر تمکن
جای گرفتن، بر پای بودن
فرهنگ لغت هوشیار
پا بر جا شایند شایین شدنی شایا نا ور برقرار شده پا بر جا کرده شده پا بر جا کننده بر قرار دارنده. امکان یابنده میسر، امری یا مفهومی و یا موجودی است که از ذات خود اقتضایی نداشته باشد نه اقتضای وجود و نه عدم شاید بود (لغت بیهقی. پارسی نغز 386) مقابل ممتنع محال. یا ممکن بودن امکان داشتن حاصل شدن: (و چون بنا سبب بر متحرکی و ساکنی بود در آن نیز دو قسم بیش ممکن نبود.) (المعجم. چا. دانشگاه 32)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
((مُ کِ))
میسر، آسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
((مُ مَ کَّ))
برقرار شده، پابرجا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امکن
تصویر امکن
((اَ کَ))
تواناتر، جادارتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمکن
تصویر تمکن
((تَ مَ کُّ))
جاگیر شدن، دارای جاه و مقام شدن، توانا شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
شدنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
Possible
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
possible
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
সম্ভব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
אפשרי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
可能な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
可能的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
가능한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
mümkün
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
mungkin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
possível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
संभव
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
possibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
posible
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
möglich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
mogelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
можливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
возможный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
możliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
inawezekana
دیکشنری فارسی به سواحیلی