جدول جو
جدول جو

معنی مکمتله - جستجوی لغت در جدول جو

مکمتله
(مُ کَ تَ لَ)
ناقه مکمتلهالخلق، شتر مادۀ درهم و گرداندام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکاتبه
تصویر مکاتبه
به یکدیگر نامه نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاتله
تصویر مقاتله
با هم کارزار کردن، جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکاتمه
تصویر مکاتمه
راز را از کسی پنهان داشتن، دشمنی را مکتوم ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محموله
تصویر محموله
محمول، بار، محموله، برداشته شده، حمل شده، تاویل و تفسیر شده
فرهنگ فارسی عمید
(طَهَْ یَ)
کاتله اﷲ مکاتله، از نیکی دور دارد او را خدای و ملعون گرداند او را خدای. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، خدای او را بکشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به مکاتعه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ)
عین مکمونه، چشم کمنه رسیده. (منتهی الارب). چشم مبتلا به بیماری کمنه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صَ رَ)
پس روی کردن. (منتهی الارب). پیروی کردن و از پس کسی رفتن. (ناظم الاطباء). متابعت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
محموله. آنچه از جائی به جائی برده شود از جنس باز یا بسته ها و غیره، کالای تجاری، نوعی از گندم تیره رنگ بسیار دانه مانند پنبه دانه که خوشۀ سطبر و دانۀ بسیار دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
با کسی فریب آوردن. (زوزنی). مخادعه. (تاج المصادر بیهقی). فریفتن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فریفتن. (آنندراج). فریفتن کسی را و خدعه کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَتْ تِ عَ)
مؤنث متمتع، عمره گذراننده: چون زن در مکه شود و متمتعه باشد. (ترجمه النهایۀطوسی چ سبزواری ج 1 ص 183). و رجوع به متمتع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ جَ عَ لَ)
امراءه مجمعله، زن بسته گوشت. (منتهی الارب). زن پیچیده گوشت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ عِلْ لَ)
تأنیث مسمعل. ماده شتر دراز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ تَ لَ / لِ)
شکم بنده. آنکه تنها به نان و جامه خدمت کند بی وظیفه ای. شاگرد یا نوکری که بدو جز خوراک و پوشاک ندهند و مواجب ندارد. مقتی. نان جامه. عضرط. (یادداشت مؤلف). کردی خوردی.
- شکم تله خدمت کردن، فقط به خوراک تنهااز خدمت بهره بردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
خرمابن غلاف غوره برآورده. (از منتهی الارب). خرمابن طلعبرآورده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ تَ لَ)
مکتل. (اقرب الموارد). رجوع به مکتل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَهْ)
ممتله العقل، بی خرد و عقل رفته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجل ممتله، مرد بی خرد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از محموله
تصویر محموله
جنس بار یا بسته، آنچه از جایی به جایی برده شود، کالای تجاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاتله
تصویر مخاتله
یکدیگر را فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبتله
تصویر متبتله
مونث متبتل جمع متبتلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متموله
تصویر متموله
مونث متمول جمع متمولات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمثله
تصویر متمثله
مونث متمثل جمع متمثلات
فرهنگ لغت هوشیار
متمتعه در فارسی مونث متمتع: بهره مند: زن مونث متمتع: چون زن در مکه شود و متمتعه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتمله
تصویر مشتمله
مشتمله در فارسی مونث مشتمل در بر گیر فرا گیر مونث مشتمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاتله
تصویر مقاتله
کشتار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاتبه
تصویر مکاتبه
مکاتبه و مکاتبت در فارسی: نامه نویسی
فرهنگ لغت هوشیار
مکاتمه و مکاتمت در فارسی: نیک پوشاندن، راز پوشی نیک پوشاندن، سر خود را از کسی پنهان داشتن: (... گستاخ بمکالمت در آمد بی تحاشی و مکاتمت هر آنچ التماس بود و در لباس خضوع... عرض داد) (مرزبان نامه. تهران. . 1317 ص 172)
فرهنگ لغت هوشیار
معموله در فارسی مونث معمول در آغاز واژه (معمول به) به کارمی رفته (قزوینی یاد داشت ها) بنگرید به معمول مونث معمول، جمع معمولات. توضیح: شاید اصل این کلمه در مورد کتب فقهیه فتوائیه اولا استعمال میشد و ابتدا} معمول به {میگفته اند یعنی کتب فتاوی که مابین عموم معمول به است و سپس بحذف جار و مجرور این تعبیر را بر مطلق کتب متداوله استعمال کرده اند (قزوینی. یادداشتها 306- 305: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضمحله
تصویر مضمحله
مونث مضحمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتمله
تصویر محتمله
مونث محتمل جمع محتملات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاتبه
تصویر مکاتبه
((مُ تَ بَ یا تِ بِ))
به یکدیگر نامه نوشتن، نامه نگاری، جمع مکاتبات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محموله
تصویر محموله
((مَ لِ))
مؤنث محمول، کالایی که در یک بسته، مجموعه یا نوبت از جایی به جایی حمل می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاتله
تصویر مقاتله
((مُ تِ لَ یا لِ))
جنگ، کشتار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکاتبه
تصویر مکاتبه
هم نویسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محموله
تصویر محموله
بار
فرهنگ واژه فارسی سره