جدول جو
جدول جو

معنی مکش - جستجوی لغت در جدول جو

مکش
(مَ کِ)
مک و مص، جذب و کشش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مکش
شفطً
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به عربی
مکش
Suction
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مکش
succion
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مکش
שְׁאִיבָה
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به عبری
مکش
चूषण
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به هندی
مکش
Saugen
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به آلمانی
مکش
ssanie
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به لهستانی
مکش
всасывание
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به روسی
مکش
всмоктування
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مکش
zuiging
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به هلندی
مکش
succión
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مکش
suzione
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مکش
isapan
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مکش
吸力
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به چینی
مکش
emme
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مکش
مکش، مادرزادی
دیکشنری اردو به فارسی
مکش
흡입
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به کره ای
مکش
শোষণ
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به بنگالی
مکش
مکش
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به اردو
مکش
การดูด
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به تایلندی
مکش
sucção
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مکش
吸引
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مکش
kunyonya
تصویری از مکش
تصویر مکش
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشک
تصویر مشک
(دخترانه)
ماده ای با عطر نافذ و پایدار که از کیسه ای در زیر شکم نوعی آهوی نر به دست می آید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تکش
تصویر تکش
(پسرانه)
نام یکی از پادشاهان سلسله خوارزمشاهیان
فرهنگ نامهای ایرانی
(سَ / سِ خوا / خا)
آنکه غم کشد. غمناک. غمدار. غمزده. غمدیده. غمرسیده:
چو پیروزه گشته ست غمکش دل من
ز هجران آن دو لب بهرمانی.
ابوالحسن بهرامی.
در سایۀ آن زلف مشوش که تراست
ای بس دل سرگشته و غمکش که تراست.
انوری.
میی کوست حلوای هر غمکشی
ندیده بجز آفتاب آتشی.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مِ شَ)
تبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دم شمشیر. مکشاح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دم شمشیر. (آنندراج). و رجوع به مکشاح شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دکش
تصویر دکش
در اصطلاح عامیانه، شخص سست و بلند قد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمکش
تصویر غمکش
غمدار، غمناک، غمزده، غمدیده
فرهنگ لغت هوشیار
آوازه خوانی که پس از آواز دیگر آواز خواند تا او نفسی تازه کند، آوازه خوان (مطلقا)، تشکچه ای که پس از دم کردن برنج بر روی دیگ نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمکش
تصویر دمکش
کمک آوازه خوان، کسی که پس از آوازه خوان دیگر آواز خواند تا او نفسی تازه کند، تشکچه ای که برای دم کشیدن برنج بر روی دیگ می گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکش
تصویر اکش
بسیار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منش
تصویر منش
شخصیت، عادت، طبع، خصلت
فرهنگ واژه فارسی سره
غمزده، غمناک، مغموم
فرهنگ واژه مترادف متضاد