معنی غمکش
- غمکش (سَ / سِ خوا / خا)
- آنکه غم کشد. غمناک. غمدار. غمزده. غمدیده. غمرسیده:
چو پیروزه گشته ست غمکش دل من
ز هجران آن دو لب بهرمانی.
ابوالحسن بهرامی.
در سایۀ آن زلف مشوش که تراست
ای بس دل سرگشته و غمکش که تراست.
انوری.
میی کوست حلوای هر غمکشی
ندیده بجز آفتاب آتشی.
نظامی (از آنندراج)
