جدول جو
جدول جو

معنی مکاوحات - جستجوی لغت در جدول جو

مکاوحات
(مُ وَ / وِ)
جمع واژۀ مکاوحه. ستیزه ها. ستیزگیها. منازعات: به حرمتی هرچه تمامتر در خانه خود بنشست و از معرض مخاصمات و مکاوحات اجتناب نمود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 434). و رجوع به مکاوحه و مکاوحت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجاوبات
تصویر مجاوبات
جواب دادن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکاوحت
تصویر مکاوحت
با هم جنگ وستیز کردن، یکدیگر را دشنام دادن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ مَ)
جمع واژۀ مسامحه. و رجوع به مسامحه و مسامحت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
جمع واژۀ مسافحه: و آتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات و لامتخذات أخدان. (قرآن 25/4). رجوع به مسافحه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ)
جمع واژۀ محاوره. (از یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به محاوره شود. مکالمه و گفتگو و گفت و شنود. (ناظم الاطباء) ، هم کلامی ها. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ)
جمع واژۀ مشاوره: و درهمه اصناف خطابت مفید اما تعلق ممکن و غیرممکن به مشاورات و کاین و غیرکاین به مشاجرات و تعظیم و تحقیر او به منافرات بیشتر بود. (اساس الاقتباس ص 569)
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ)
گردش در جنگ و در کشتی. گویند کانت بینهم مجاولات. (ناظم الاطباء). و رجوع به مجاوله شود
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ / وِ حَ)
با هم جنگ کردن. محاوبه. منازعه. مکاوحه: این همه اسباب منازعت و مکاوحت از بهر حطام دنیا به یک سو نهادند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 187). موجب این مکاوحت و اسباب این مکاشفت چیست. (سندبادنامه ص 241). از این واقعۀ هایل جهان بر او تنگ شد جز مکافحت و مکاوحت چاره ندید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 35). قبول ایلی نکردند و به مکاوحت پیش آمدند. (جهانگشای جوینی). مخالفان چون موافقت ما بدانند دندان مکاوحت ایشان کند شود. (جهانگشای جوینی). چون نهاراً و جهاراً مکاوحت و مکاشفت او متعذر بود. (جهانگشای جوینی). تیغ مکاوحت بانیام کردند و هر لشکری در محل خود آرام گرفتند. (جهانگشای جوینی). در حق جماعتی که نفوس ایشان از تتبع هوا روی برتافته باشند... و از مکاوحت و منازعت با دل منسلخ و منخلع شده... نکاح و تأهل فضیلت بود. (مصباح الهدایه چ همایی ص 255). و رجوع به مکاوحه شود.
- مکاوحت نمودن، جنگیدن. جنگ کردن: تا از ایشان یک نفس نفس می زد مکاوحت می نمودند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مجاویات
تصویر مجاویات
جمع مجاوبه، هم پاسخی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاتبات
تصویر مکاتبات
مراسله ها و نوشتجات، نامه نگاریها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاوحت
تصویر مکاوحت
با هم جنگ و ستیز و محاربه و منازعه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکالمات
تصویر مکالمات
گفت و شنودها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکتوبات
تصویر مکتوبات
جمع مکتوبه، نوشته ها، نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکروهات
تصویر مکروهات
چیزهای کراهت دار و شرم آور و ناپاک و ناپسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکنونات
تصویر مکنونات
جمع مکنونه، نهانی ها راز ها جمع مکنونه (مکنون) پنهان داشته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاولات
تصویر مقاولات
جمع مقاوله، گفت و شنود ها، پیوند نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاومات
تصویر مقاومات
جمع مقاومه، پتوکی ها، پترانی ها، ایستادگی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاوبات
تصویر مجاوبات
جمع مجاوبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکابرات
تصویر مکابرات
مکابرات در فارسی، جمع مکابره، کابیدن ها جمع مکابرت (مکابره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاشفات
تصویر مکاشفات
اسرار و امور غیبی کشف و هویدا شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاوضات
تصویر مفاوضات
گفتگوها، مذاکرات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ماکوله، خوارتارها خوردنی ها جمع ماکوله: خورده شده ها، خوردنیها: انواع ماکولات و مشروبات روی سفره حاضر بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاورات
تصویر مشاورات
جمع مشاوره، اوسکارش ها رایزنی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروحات
تصویر مشروحات
جمع مشروحه، گویا نیک ها گویا ها دار مک ها جمع مشروحه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مزاوجه، جفت گشت ها جفتگشتان زنا شویی ها جمع مزاوجه مزاوجه ها، اختلاط و امتزاج عناصر که باعث پدید آمدن موالید ثلاثه میباشد. این امتزاج را مزاوجات اربعه هم نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرابحات
تصویر مرابحات
جمع مرابحه، بهره کاری ها (مصدر واسم) جمع مرابحه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مراوده، خواستن ها در تازی رفت و آمد ها در فارسی مردمجوشی ها جمع مراوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجوحات
تصویر مرجوحات
جمع مرجوحه (مرجوح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاورات
تصویر محاورات
جمع محاورت (محاوره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطروحات
تصویر مطروحات
جمع مطروحه، جستاردگان جمع مطروحه (مطروح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکنونات
تصویر مکنونات
((مَ))
جمع مکنونه (مکنون)، پنهان داشته ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکاوحت
تصویر مکاوحت
((مُ وَ حَ))
زد و خورد کردن، به یکدیگر دشنام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکتوبات
تصویر مکتوبات
نوشتارها
فرهنگ واژه فارسی سره
جدل، جنگ، جروبحث، مخالفت، ستیز، ستیزه، کارزار، محاربه، مجادله، مناقسه، ناسزاگویی، چیرگی، غلبه، چیره شدن، غالب گشتن، جنگ کردن، ستیزه کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد