جدول جو
جدول جو

معنی مکانیزم - جستجوی لغت در جدول جو

مکانیزم
فرانسوی از یونانی کوشبار تاثیرات متقابل اجزای دستگاهی که برای منظور و غرض خاصی بکار افتاده است، مجموعه آلات برای تولید حرکت در یک دستگاه: (مکانیسم ساعت)
فرهنگ لغت هوشیار
مکانیزم
سازوکار
تصویری از مکانیزم
تصویر مکانیزم
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکانیزه
تصویر مکانیزه
دارای دستگاه های ماشینی، ماشینی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکانیسم
تصویر مکانیسم
طرز کار اجزای مختلف یک دستگاه یا سیستم
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
آمیختگی و هم آیی اعضا و ابزار دستگاهی که برای منظور و غرض خاصی تنظیم شده است، چنانکه مکانیسم بدن انسان یا مکانیسم یک تفنگ، در فلسفه به نظری اطلاق شود که حیات را به مجموعۀ اعضایی که مانند ماشین کار کند نسبت دهند: مکانیسم دکارت
لغت نامه دهخدا
(مِ زِ)
کاری با ماشین انجام یافته چنانکه زراعت مکانیزه. (از لاروس).
- مکانیزه کردن، با ابزار و وسائل ماشینی کاری را انجام دادن.
، شبیه ماشین شده: ماشین انسانها را مکانیزه می کند. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کمونیزم
تصویر کمونیزم
نظام و مکتبی اجتماعی و مخالف رژیم سرمایه داری است، شیوعیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکانیسم
تصویر مکانیسم
ترکیب چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکانیزه
تصویر مکانیزه
ماشینی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
جائی که امور مربوط به مکانیک انجام شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکانیسم
تصویر مکانیسم
((مِ))
ترکیب و ساختمان چیزی، توصیف دقیق عملکرد یک دستگاه یا مراحل مختلف یک واکنش یا رخداد یک پدیده، ساز و کار (واژه فرهنگستان)، سازوکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکانیزه
تصویر مکانیزه
((مِ زِ))
ماشینی کردن، استفاده از ماشین آلات صنعتی، ویژگی کاری که به وسیله ماشین انجام شود، ماشینی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکانیسم
تصویر مکانیسم
ساز و کار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
افزار واره
فرهنگ واژه فارسی سره
خودکار، ماشینی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سازوکار، نظام، شیوه کار، ساختار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
Mechanical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
mécanique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
যান্ত্রিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
機械的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
机械的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
wa kiufundi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
기계적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
mekanik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
mekanik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
mecânico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
यांत्रिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
meccanico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
mecánico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
mechanisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
mechanisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
механічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
механический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
mechaniczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مکانیکی
تصویر مکانیکی
מכני
دیکشنری فارسی به عبری