جدول جو
جدول جو

معنی مکامن - جستجوی لغت در جدول جو

مکامن
مکمن ها، جاهای پنهان شدن، کمینگاه ها، جمع واژۀ مکمن
تصویری از مکامن
تصویر مکامن
فرهنگ فارسی عمید
مکامن
(مَمِ)
جمع واژۀ مکمن که به معنی جای پوشیده شدن است. (غیاث) (آنندراج). جمع واژۀ مکمن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : آنچه در طی مکامن غیب پنهان است... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 267). بر مکامن مکر او متجاسرگونه می گذرم. (مرزبان نامه، ایضاً ص 143). لشکر ما... بر مدارج و مکامن راهها وقوف ندارند. (مرزبان نامه، ایضاً ص 182). حرامیان جهت آن حرام ریزه در مکامن عقاب چون عقاب گرسنه دهان گشاده. (نفثه المصدور چ یزدگردی ص 11). در مکامن خلوات حدیث استیلا واستعلای او درمی دادند. (جهانگشای جوینی). و رجوع به مکمن شود
لغت نامه دهخدا
مکامن
جمع مکمن، سنگرها، کازه ها، کمینگاهها
تصویری از مکامن
تصویر مکامن
فرهنگ لغت هوشیار
مکامن
((مَ مِ))
جمع مکمن
تصویری از مکامن
تصویر مکامن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کامن
تصویر کامن
نهفته، پنهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مامن
تصویر مامن
جای امن، پناهگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکمن
تصویر مکمن
جای پنهان شدن، کمینگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میامن
تصویر میامن
میمنه ها، برکت ها
طرف راست ها، دست راست ها، جمع واژۀ میمنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکان
تصویر مکان
جا، محل، جایگاه
مکان ابرش: زمینی که در آن گیاهان بسیار به رنگ های مختلف باشد
فرهنگ فارسی عمید
(مَ مِ)
جمع واژۀ میمنه، به معنی برکتها و سعادتها و نیکبختیها، گویند از میامن قدوم شما بیمار بهبودیافت. میامن انفاس شما مایۀ رستگاری فلان شد. (از یادداشت مؤلف). سعادت و برکت و میمنت و میمنتها و سعادتها. (ناظم الاطباء). برکتها و سعادتها. و این جمع میمنت است. (غیاث) (از آنندراج) : به میامن آن درهای روزی بر من گشاده گشت. (کلیله و دمنه). به میامن طلعت او چنان خرم گشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 121). میامن دولت روز افزون... (جهانگشای جوینی).
میامن برکات دم اویس قرن
به عهد دولت این صاحب قران برسان.
سلمان ساوجی.
، اندامهای جانب راست و آن جمع میمنه است که به معنی راست باشد. (از آنندراج) (از غیاث). طرف راست، جمع واژۀ یمن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ مِ)
آنکه به طرف راست می باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ وَ)
دهی است از دهستان خورش رستم بخش شاهرود که در شهرستان هروآباد واقع است و 378 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
الحزن المکتمن، اندوه پنهان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، حزین. (اقرب الموارد) ، پوشیده گردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). و رجوع به اکتمان شود
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ)
از ’ک وم’، زن گائیده. (منتهی الارب) (آنندراج). منکوحه و زن نکاح کرده شده. (ناظم الاطباء). زن منکوحه، و برخلاف قیاس ساخته شده. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میامن
تصویر میامن
برکتها و سعادتها و نیک بختی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامن
تصویر کامن
پنهان، پوشیده شونده
فرهنگ لغت هوشیار
جای امن، پناهگاه و جای سلامت پناهگاه بولجار خرسند گاه شادیپناه، آستانه پیشوا جای امن جای سلامت پناهگاه: و مستعدان حصول معرفت را از تیه حیرت و بیدای جهالت بمرتع عرفان ومامن ایمان اوراه نمود. یا مامن رضا. جای امن و خشنودی: امروز کس نشان ندهد بر بسیط خاک مانند آستان درت مامن رضا. (سعدی)، مشهد رضوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکمن
تصویر مکمن
کمینگاه، جای پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکان
تصویر مکان
جایگاه، موضع بودن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامن
تصویر کامن
((مِ))
پنهان شونده، پوشیده شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکمن
تصویر مکمن
((مَ مَ))
کمین گاه، جای پنهان شدن، جمع مکامن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکان
تصویر مکان
((مَ))
جا، محل، جایگاه، جمع امکنه، محل استقرار، مرتبه، مقام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکان
تصویر مکان
جا، جایگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مکان
تصویر مکان
Place, Location
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مکان
تصویر مکان
emplacement, endroit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مکان
تصویر مکان
localização, lugar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مکان
تصویر مکان
Ort
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مکان
تصویر مکان
lokalizacja, miejsce
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مکان
تصویر مکان
местоположение , место
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مکان
تصویر مکان
місце
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مکان
تصویر مکان
locatie, plaats
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مکان
تصویر مکان
ubicación, lugar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مکان
تصویر مکان
posizione, posto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مکان
تصویر مکان
स्थान
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مکان
تصویر مکان
lokasi, tempat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی