- مکاتب
- مکتب ها، مدرسه ها، جمع واژۀ مکتب
معنی مکاتب - جستجوی لغت در جدول جو
- مکاتب
- مکتب ها و مدرسه ها
- مکاتب ((مَ تِ))
- جمع مکتب
- مکاتب
- ویژگی غلامی که با رضای مالک خود کار می کند تا قیمت خود را متکلف شود و بعد از مدتی آزاد گردد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هم نویسی
به یکدیگر نامه نوشتن
مکاتبه و مکاتبت در فارسی: نامه نویسی
مکاتبه: (... و انبساطی فزوده که خرد آن را موافق مکاتبت نشمرد و ملایم مراسلت نداند ) (چهارمقاله. 21)
چگونگی
بیکدیگر نامه نوشتن
عتاب کننده، سرزنش کننده
مورد عتاب قرار گرفته، سرزنش شده
مکتوب ها، نوشته شده ها، نامه ها، جمع واژۀ مکتوب
نامه نویس
درجات، طبقات، رتبه ها
سرزنش شده سرزنشگر عتاب شده سرزنش شده: بزرگوارا، من خود معاتبم ز خرد چه باشد ار تو نباشی بر این خطا عاتب. (عثمان مختاری) ملامت کننده سرزنش کننده: با روح دو بسدش معاشر با عقل دو نرگسش معاتب. (انوری)
جمع مکسب، پیشه ها جمع مکسب
جمع مکتوب، نیپیک ها نامه ها جمع مکتوب نامه ها نوشته ها
دلیر، پر خار
مرتبه ها، مقام ها، منزلت ها، پایه ها، بارها، دفعه ها، در تصوف مراحل سلوک، طبقه های ساختمان، جمع واژۀ مرتبه
مکسب ها، کسب و پیشه ها، چیزهایی که از کسب به دست آید، جمع واژۀ مکسب
نویسنده
اندیشگاه، آموزشگاه
جای درس دادن، دبستان، مکتب خانه، جای نوشتن
نویسنده، منشی نثر، دبیر
دبیرستان، جای کتاب خواندن آنکه خط آموزاند، مکتبدار، معلم
نویسنده، دبیر، کسی که از کتابی نسخه برداری می کند، استنساخ کننده
کاتب ازلی: خدای تعالی
کاتب وحی: هر یک از نویسندگان که آیاتی را که بر پیامبر اسلام نازل می شد می نوشتند مثلاً علی بن ابی طالب و عثمان بن عفان کاتب وحی بودند
کاتب ازلی: خدای تعالی
کاتب وحی: هر یک از نویسندگان که آیاتی را که بر پیامبر اسلام نازل می شد می نوشتند مثلاً علی بن ابی طالب و عثمان بن عفان کاتب وحی بودند