- مُكَوِّن
- مجاز، جزء
معنی مُكَوِّن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رونویس کننده، وبلاگ نویس
کر کننده، طنین انداز
زمزمه کننده، رعد و برق
ترساننده، ترسناک
مبدّل، آداپتور
تهمت زننده، تحریف شده است
بازاریاب
تعلّل کننده، یک معطّل کننده
دکوراتور، تزئین شده است
وحشتناک، تکان دهنده، ترسناک
تبلیغ گر، مروّج، تبلیغ کننده
گوینده، آموزنده
آلودگی کننده، آلوده، آلاینده، آلوده کننده
تکثیرکننده، زائد