جدول جو
جدول جو

معنی مویزی - جستجوی لغت در جدول جو

مویزی(مَ)
منسوب به مویز. آنچه به مویز نسبت و تعلق دارد. از مویز. (از یادداشت مؤلف) ، شراب که از مویز سازندش. (از یادداشت مؤلف) : شراب مویزی آنچه از او صافی باشد مانند شراب ممزوج باشد. (نوروزنامه). و رجوع به مویز شود
لغت نامه دهخدا
مویزی
منسوب به مویز، نوعی شراب که از مویز (زبیب) گیرند
تصویری از مویزی
تصویر مویزی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ممیزی
تصویر ممیزی
رسیدگی مالیاتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مویزه
تصویر مویزه
سپستان، درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، دبق، داروش، سگ پستان، دارواش، سنگ پستان، شیرینک، مویزک عسلی، مویزج عسلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منیزی
تصویر منیزی
دارویی طبی که برای رفع سوء هاضمه به کار می رود، تباشیر فرنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موازی
تصویر موازی
رو به رو، برابر
فرهنگ فارسی عمید
در تازی نیامده ویزیتاری وا رسی ارزیابی باز دید تمییز تشخیص، رسیدگی تحقیق وارسی بازدید (فره)، ارزیابی مالیاتی: (تعدیل و ممیزی بسیاری از ممالک ایران... (بزمان ناصر الدین شاه)) (الماثرو الاثار 130) یا اداره ممیزی اداره ای در وزارت دارایی (مالیه) که وظیفه آن تعیین مقدار مالیات اراضی و املاک است
فرهنگ لغت هوشیار
همسویه، رو با رو مقابل برابر، دو خط یا دو سطح که تمام نقاط برابر آنها نسبت بیکدیگر بیک فاصله باشند و هر قدر آنها را امتداد دهیم بهم نرسند
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی تباشیر فرنگی طباشیر فرنگی یا منیزی کلسینه. طباشیر فرنگی مکلس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجزی
تصویر موجزی
مختصر بودن، اختصار، ایجاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مویزه
تصویر مویزه
مویزک عسلی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است دو ساله از تیره آلاله بارتفاع معادل یک متر که منشا رویش آنرا نواحی بحرالروم (مدیترانه) میدانند امروزه غالبا بعنوان گیاه زینتی پرورش مییابد. برگهای این گیاه پنجه یی و شامل 5 تا 8 قطعه است. گلهایش برنگ بنفش یا سفید و مجتمع بصورت خوشه است. میوه اش برگه و شامل دانه های تیره رنگ و نامنظم و زاویه دار است. از دانه آن که تنها قسمت مورد استفاده این گیاه است پس از خرد شدن بوی قوی و نامطبوع استشمام میگردد. در دانه مویزک آلکالوئیدهایی وجود دارد که عبارتند از: دلفی نین و استافیزگرین آلبومن. دانه های این گیاه علاوه بر دو آلکالوئید مذکور معادل 30 تا 35 درصد مواد روغنی وجود دارد که قابل استخراج است. از دانه آن در طب عوام و در دامپزشکی برای از بین بردن حشرات طفیلی استفاده میشود حب الراس زبیب الجبل کشمش کولی کشمش کاولیان زبیب بری میویزک میویزج مویزج علف شپش اسطافیس اغریا. توضیح وجه تسمیه این گیاه به علف شپش از آنروست که گرد (پودر) دانه هایش دافع حشرات موذی از جمله شپش است. توضیح این گیاه را باعلف شپش که در صفحه 2338 جلد دوم این فرهنگ شرح شده نباید اشتباه کرد زیرا گیاه مذکور بر خلاف این گیاه حشرات و من جمله شپشک دامها را بخود جلب میکند. یا مویزک عسلی گیاه داروش را گویند که دانه هایش بنام حب العصفور مشهورند. توضیح این گیاه بنامهای دبق و مویزه نیز نامیده شده است
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته مویزک کشمش کولی از گیاهان گیاهی است دو ساله از تیره آلاله بارتفاع معادل یک متر که منشا رویش آنرا نواحی بحرالروم (مدیترانه) میدانند امروزه غالبا بعنوان گیاه زینتی پرورش مییابد. برگهای این گیاه پنجه یی و شامل 5 تا 8 قطعه است. گلهایش برنگ بنفش یا سفید و مجتمع بصورت خوشه است. میوه اش برگه و شامل دانه های تیره رنگ و نامنظم و زاویه دار است. از دانه آن که تنها قسمت مورد استفاده این گیاه است پس از خرد شدن بوی قوی و نامطبوع استشمام میگردد. در دانه مویزک آلکالوئیدهایی وجود دارد که عبارتند از: دلفی نین و استافیزگرین آلبومن. دانه های این گیاه علاوه بر دو آلکالوئید مذکور معادل 30 تا 35 درصد مواد روغنی وجود دارد که قابل استخراج است. از دانه آن در طب عوام و در دامپزشکی برای از بین بردن حشرات طفیلی استفاده میشود حب الراس زبیب الجبل کشمش کولی کشمش کاولیان زبیب بری میویزک میویزج مویزج علف شپش اسطافیس اغریا. توضیح وجه تسمیه این گیاه به علف شپش از آنروست که گرد (پودر) دانه هایش دافع حشرات موذی از جمله شپش است. توضیح این گیاه را باعلف شپش که در صفحه 2338 جلد دوم این فرهنگ شرح شده نباید اشتباه کرد زیرا گیاه مذکور بر خلاف این گیاه حشرات و من جمله شپشک دامها را بخود جلب میکند. یا مویزک عسلی گیاه داروش را گویند که دانه هایش بنام حب العصفور مشهورند. توضیح این گیاه بنامهای دبق و مویزه نیز نامیده شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممیزی
تصویر ممیزی
((مُ مَ یِّ))
وارسی، رسیدگی، ارزیابی مالیاتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موازی
تصویر موازی
((مُ))
برابر، روبرو، دو خطی که فاصله بین شان به یک اندازه باشد و هرچقدر امتداد داده شوند به هم نرسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موازی
تصویر موازی
هم راستا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موازی
تصویر موازی
Parallel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موازی
تصویر موازی
parallèle
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از موازی
تصویر موازی
সমান্তরাল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از موازی
تصویر موازی
מקביל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از موازی
تصویر موازی
平行の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از موازی
تصویر موازی
平行的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از موازی
تصویر موازی
평행의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از موازی
تصویر موازی
paralel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از موازی
تصویر موازی
sejajar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از موازی
تصویر موازی
paralelo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موازی
تصویر موازی
समानांतर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از موازی
تصویر موازی
parallelo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از موازی
تصویر موازی
paralelo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از موازی
تصویر موازی
parallel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موازی
تصویر موازی
parallel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از موازی
تصویر موازی
паралельний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موازی
تصویر موازی
параллельный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موازی
تصویر موازی
równoległy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موازی
تصویر موازی
sambamba
دیکشنری فارسی به سواحیلی