- موید
- بیانگر، پیروز
معنی موید - جستجوی لغت در جدول جو
- موید
- از ریشه پهلوی اپتیک همیشکی همیشگی جاودانی روشنگر، پشتیبان، نیروبخش استوار کننده تایید شده تقویت گشته، جمع مویدین. تایید کننده، محکم کننده استوار دارنده، جمع مویدین. تایید کننده قوت داده شده، تقویت شده، تایید گشته
- موید
- تایید شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
توجه
بشارت
زایش ده
زمان، سررسید
باره
ماتکان
پایبند، پابسته
سودمند، کارآمد
پیرو
گیاه تازه، جو نارس
سیاهک
گیاهی است از تیره چتریان که یک ساله است و ار تفاعش بین 30 سانتیمتر تا یک متر متغیر است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا (از جمله ایران) و اروپای جنوبی و افریقا به طور خود رو می روید و غالبا کشت نیز میشود ریشه اش راست و مخروطی مایل به سفید و ساقه اش استوانه یی بی کرک و دارای خطوط طولی است. و در محل گره ها کمی فرو رفتگی دارد. برگهایش متناوب و دارای بریدگی های بسیار و بی کرک و گلهایش کوچک و زرد رنگند. است. میوه شوید کمی مسطح و دو فندقه ای است. میوه شوید دارای اثر محرک است. به علاوه باد شکن و مقوی معده و در ازدیاد شیر موثر است. از این میوه اسانسی استخراج میکنند شبت شود شبث سذاب البر رازیانج کاذب دره رزنه کاذب و الان کوچک
فایده دهنده، سودمند
دیگ مسی بزرگ، پاتیل، برای مثال دهانی فراخ و سیه چون لوید / کز او چشم بیننده گشتی سپید (نظامی۵ - ۷۹۴)
ادا کننده، پرداخت کننده
تاکید شده، محکم و استوار
کشیده شده، دراز
مداد، مرکب،برای مثال چون رخت را نیست در خوبی امید / خواه نه گلگونه و خواهی مدید (مولوی - لغت نامه - مدید)
در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن
مداد، مرکب،
در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن
دایمی، ابدی، همیشگی، جاودانی
بند شده، پابند، در قید و بند
مژده، بشارت، خبر خوش، مژدگانی
برافراشته، بلند، محکم، استوار
افروزنده، روشن کننده، درخشنده، درخشان
به وجود آورنده، ایجاد کننده، آفریننده
انگور خشکیده، انگور سیاه خشک شده، کشمش، سکج، سیج، زبیب، هولک
جای ولادت، محل تولد، زادبوم، زمان ولادت
موضوع، مسئله، محل ورود، جای فرود آمدن، آبشخور
حاذق، باتجربه در امور، کسی که کاری را تکرار کند، آنکه درس را برای شاگردان تکرار کند
افزودنی، بسیاری، زیادشونده، بسیار، کنایه از مایۀ افزونی، در علوم ادبی در قافیه، حرفی که در قافیه پس از خروج واقع می شود، مزایده