جدول جو
جدول جو

معنی موچنا - جستجوی لغت در جدول جو

موچنا(چِ)
موی چینه. موچینه. ملقاط. منقاش. موچنه. (یادداشت مؤلف). و رجوع به موچینه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مونا
تصویر مونا
(دخترانه)
نام یک الهه، منا، امیدها
فرهنگ نامهای ایرانی
(تِ)
دهی است از دهستان ترگور بخش سلواناشهرستان ارومیه در نوزده هزارگزی شمال باختری سلوانا با 620 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چِ نَ / نِ)
مظفار. منقاش. (منتهی الارب). موچینه. موچنا. (یادداشت مؤلف). و رجوع به موچینه شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران واقع در 24 هزارگزی شهرک با 153 تن سکنه، آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است، جوکوه جزء این ده است و در حدود بیست سال پیش موچان قدیم را سیل برده و ده فعلی آباد شده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان قره کهریزبخش سربند شهرستان اراک واقع در 36 هزارگزی خاور آستانه با 1070 تن سکنه، آب آن از قنات و رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مُءْ مِ)
از مردم گناباد و از شعرای قرن یازدهم هجری و گویا برادر شیخ ملامحمد فارسی است. کمال خلق و مهربانی داشته. به هند رفته و از آنجا سه بار به زیارت کعبه مشرف شده است. رباعی زیر از اوست:
مؤمن ! آنان که خوب می خوانندت
احوال درون بد نمی دانندت
عمری بودی چنانچه خود می دانی
یک چند چنان بزی که می دانندت.
(از تذکرۀ نصرآبادی ص 311)
لغت نامه دهخدا
آلتی شبیه بانبری کوچک که بوسیله آن مو را از عضوی از بدن می کنند خار چینه منقاش
فرهنگ لغت هوشیار
شبیه، مانند
فرهنگ گویش مازندرانی
شبیه، مانند
فرهنگ گویش مازندرانی
چنگال زدن، خراشیدن
دیکشنری اردو به فارسی
اندیشیدن، فکر کردن، تفکّر کردن
دیکشنری اردو به فارسی
خم کردن، خم شدن، جا به جا کردن
دیکشنری اردو به فارسی