- موند
- فرانسوی ویشات (فضای باز فضای دلپذیر) مجموعه افراد یک محوطه: (رستوارن... موند عالی دارد)، (ژیگولوها) محل اجتماع دختران و پسران مورد توجه. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
معنی موند - جستجوی لغت در جدول جو
- موند ((مُ))
- وضع، حال، موقعیت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دلیل، ظرف
جریان
ایده
بیانگر، پیروز
مادینه، ماده
زایش ده
زمان، سررسید
باره
ماتکان
روش، رفتار، طریقه
امیر، مخدوم، خداوند
سکه طلای انگلیسی
میله جراحی جهت بیرون کشیدن ادرار از مثانه
روش، رفتار، طریقه، طرز
تاکید شده، محکم و استوار
عشوه گر، طناز، زن هرجایی
انس گیرنده، انس گرفته، همدم
دایمی، ابدی، همیشگی، جاودانی
واحد پول پیشین انگلستان، لیرۀ انگلیسی، واحد اندازه گیری وزن در انگلستان، معادل ۴۵۳ گرم
ویژگی سپاه گردآورده شده، لشکرجمع شده
افروزنده، روشن کننده، درخشنده، درخشان
به وجود آورنده، ایجاد کننده، آفریننده
جای ولادت، محل تولد، زادبوم، زمان ولادت
ظرف، کوزه، کوزۀ آب، ظرف شراب،
در علم زیست شناسی لوله هایی در گیاهان که آب یا شیره را از ریشه به برگ ها انتقال می دهند
آونگ
در علم زیست شناسی لوله هایی در گیاهان که آب یا شیره را از ریشه به برگ ها انتقال می دهند
آونگ
آلیاژی تشکیل شده از مس و ۶۰ تا ۷۰ درصد نیکل
دمل، غده، عقده، گره، هر چیز گرد مانند گلوله
موضوع، مسئله، محل ورود، جای فرود آمدن، آبشخور