قیام ورزیدن بر نفقه و کفالت عیال و برداشتن بار ایشان را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مؤنت. بار کسی کشیدن. (یادداشت مؤلف). مؤنت کسی بکشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی). و رجوع به مؤنت و مؤنه شود
قیام ورزیدن بر نفقه و کفالت عیال و برداشتن بار ایشان را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مؤنت. بار کسی کشیدن. (یادداشت مؤلف). مؤنت کسی بکشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی). و رجوع به مؤنت و مؤنه شود
کلمه اشاره به معنی ما چنانکه در شعر بر مون می گویند به معنی بر ما، (ناظم الاطباء)، بدین ضبط، تداول عامه است و اصل آن ’مان’ ضمیرمتصل اضافی و مفعولی است که مانند کلمات مختوم به الف و نون، در تلفظ، غالباً الف آن به واو بدل شود
کلمه اشاره به معنی ما چنانکه در شعر بر مون می گویند به معنی بر ما، (ناظم الاطباء)، بدین ضبط، تداول عامه است و اصل آن ’مان’ ضمیرمتصل اضافی و مفعولی است که مانند کلمات مختوم به الف و نون، در تلفظ، غالباً الف آن به واو بدل شود
دهی است از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل، واقع در 4هزارگزی شمال خاوری رینه با 105 تن جمعیت، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل، واقع در 4هزارگزی شمال خاوری رینه با 105 تن جمعیت، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
اسم بتی است که در دمشق پرستش می شد چنانکه در حکایت نعمان سریانی مذکور است و اسم کامل آن هدر رمون است و قصد از خدای آفتاب است که میوجات را می رساند و نضج می دهد. (از قاموس کتاب مقدس)
اسم بتی است که در دمشق پرستش می شد چنانکه در حکایت نعمان سریانی مذکور است و اسم کامل آن هدر رمون است و قصد از خدای آفتاب است که میوجات را می رساند و نضج می دهد. (از قاموس کتاب مقدس)
شهری است در قسمت سبط یهودا بطرف جنوب اورشلیم و به بنی شمعون تعلق داشت و مجدداً بعد از اسیری آباد شد. بعضی بر آنند که این شهر همان ام الرمانین است که در 130میلی جنوب غربی واقع است و تا بئر شبع هم 13 میل مسافت دارد و آثار چشمه و حوض آب در آنجا مشاهده افتاده است. (از قاموس کتاب مقدس)
شهری است در قسمت سبط یهودا بطرف جنوب اورشلیم و به بنی شمعون تعلق داشت و مجدداً بعد از اسیری آباد شد. بعضی بر آنند که این شهر همان ام الرمانین است که در 130میلی جنوب غربی واقع است و تا بئر شبع هم 13 میل مسافت دارد و آثار چشمه و حوض آب در آنجا مشاهده افتاده است. (از قاموس کتاب مقدس)
بیعانه. زری باشد که پیش از کار کردن به مزدور دهند. (برهان) (آنندراج). ربون. (برهان). اربون. اربان. مزد پیشکی، زری که در عوض متاعی بشرط خوش کردن داده باشند چنانکه در هندوانه و خربزه بشرط کارد. (برهان) (آنندراج)
بیعانه. زری باشد که پیش از کار کردن به مزدور دهند. (برهان) (آنندراج). ربون. (برهان). اربون. اربان. مزد پیشکی، زری که در عوض متاعی بشرط خوش کردن داده باشند چنانکه در هندوانه و خربزه بشرط کارد. (برهان) (آنندراج)
بمعنی تیر انداختن یا بمعنی دونهر، اراضی است که در آنجا بعد از وقوع طوفان خشت زده شد و قیر را در عوض گل بکار میبردند و شنعار اسم عبرانی دشت آرام است که در میانۀ رود فرات و دجله واقع بود. (قاموس کتاب مقدس). در تاریخ ایران باستان آمده است: سرزمین قوم سومر را که از چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح در جنوب عراق کنونی میزیستند همسایگانشان شنعار میخوانند. درتورات چندین بار مرز و بوم شنعار یاد گردیده از آنجمله در سفر پیدایش باب یازدهم فقرات 3- 2 و سفر پیدایش باب دهم فقرۀ 10 و باب چهاردهم فقرۀ 1، اشعیاء باب یازدهم فقرۀ 11، دانیال باب اول فقرۀ 2، کتاب دوم پادشاهان باب هفدهم فقرات 24 و 30. مهمترین شهرهای شنعار در جنوب عراق کنونی در دهنۀ فرات بوده، از آنهاست شهر اور که ویرانۀ آن امروز ابوشهرین نام دارد، اورک (ارچ) که امروزه ویرانۀ آن ’ورکه’ خوانده میشود، اریدو، لارسا، لاگش، کلنون... بنا به آثاری که در دست است شنعار سرزمین سومریها عبارت بوده از شهرهایی که هر یک بدست شهریاری و به سرپرستی خدایی اداره میشد. این شهریاران با هم در زد و خورد بودند. گاهی یکی از آنان بر دیگری چیره می شد و چندین شهر به دست وی می افتاد و قلمرو فرمانفرمایی وی توسعه می یافت. کهنترین آثار کتبی که از شهریاران شنعار به ما رسیده متعلق است به یک سده پیش از سومین هزارۀ پیش از میلاد، از جمله آنکه مسیلیم در سه هزار و یکصد سال پیش از میلاد در شهر کیش پادشاهی داشت. گورستانی که در شهر ’اور’ پیدا شده قدمت آن از روی زمین شناسی به سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح برآورد شده است. (از فرهنگ ایران باستان ص 116، 117، 118، 119، 120، 124، 127، 128، 131، 133، 135، 165). و نیز رجوع به سومر شود
بمعنی تیر انداختن یا بمعنی دونهر، اراضی است که در آنجا بعد از وقوع طوفان خشت زده شد و قیر را در عوض گل بکار میبردند و شنعار اسم عبرانی دشت آرام است که در میانۀ رود فرات و دجله واقع بود. (قاموس کتاب مقدس). در تاریخ ایران باستان آمده است: سرزمین قوم سومر را که از چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح در جنوب عراق کنونی میزیستند همسایگانشان شنعار میخوانند. درتورات چندین بار مرز و بوم شنعار یاد گردیده از آنجمله در سِفْرِ پیدایش باب یازدهم فقرات 3- 2 و سِفْرِ پیدایش باب دهم فقرۀ 10 و باب چهاردهم فقرۀ 1، اشعیاء باب یازدهم فقرۀ 11، دانیال باب اول فقرۀ 2، کتاب دوم پادشاهان باب هفدهم فقرات 24 و 30. مهمترین شهرهای شنعار در جنوب عراق کنونی در دهنۀ فرات بوده، از آنهاست شهر اور که ویرانۀ آن امروز ابوشهرین نام دارد، اورک (ارچ) که امروزه ویرانۀ آن ’ورکه’ خوانده میشود، اریدو، لارسا، لاگش، کلنون... بنا به آثاری که در دست است شنعار سرزمین سومریها عبارت بوده از شهرهایی که هر یک بدست شهریاری و به سرپرستی خدایی اداره میشد. این شهریاران با هم در زد و خورد بودند. گاهی یکی از آنان بر دیگری چیره می شد و چندین شهر به دست وی می افتاد و قلمرو فرمانفرمایی وی توسعه می یافت. کهنترین آثار کتبی که از شهریاران شنعار به ما رسیده متعلق است به یک سده پیش از سومین هزارۀ پیش از میلاد، از جمله آنکه مسیلیم در سه هزار و یکصد سال پیش از میلاد در شهر کیش پادشاهی داشت. گورستانی که در شهر ’اور’ پیدا شده قدمت آن از روی زمین شناسی به سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح برآورد شده است. (از فرهنگ ایران باستان ص 116، 117، 118، 119، 120، 124، 127، 128، 131، 133، 135، 165). و نیز رجوع به سومر شود
جیحون، آمل، آمو، آموی: چو از رود آمون گذشت آن سپاه برآمد هیاهو ز ماهی بماه، هاتفی، آن رود که خوشتر است از آمون بی شبهه که هست رود سیحون، ؟ (از فرهنگها)
جیحون، آمل، آمو، آموی: چو از رود آمون گذشت آن سپاه برآمد هیاهو ز ماهی بماه، هاتفی، آن رود که خوشتر است از آمون بی شبهه که هست رود سیحون، ؟ (از فرهنگها)
نام خدای مصریان قدیم، و کلمه آمین عربی را (که امروز به معنی برآور، روا فرما، استجابت کن است) حدس میزنند که همین آمون باشد، نام چهاردهمین پادشاه یهودا، پسر منسه که در 22 سالگی بسال 642 قبل از میلاد بسلطنت رسید، نام یکی از شهرهای قدیم بمصر علیا
نام خدای مصریان قدیم، و کلمه آمین عربی را (که امروز به معنی برآور، روا فرما، استجابت کن است) حدس میزنند که همین آمون باشد، نام چهاردهمین پادشاه یهودا، پسر مِنسه که در 22 سالگی بسال 642 قبل از میلاد بسلطنت رسید، نام یکی از شهرهای قدیم بمصر علیا
یکی از خدایان مصر قدیم. (از لاروس). امون یا امین به معنی مستور و یکی از خدایان هشتگانه مصریان بود که ثالوث، اول آنان بوده است. صورت امون بر ابنیۀ قدیم مصر منقوش است و آن شبیه به انسانی است که قبایی از کتان در بر کرده و زناری بر کمر بسته و آلتی در دست دارد که کنایه از حیات است وعصایی در دست دیگر دارد که کنایه از عصای مملکت است و کلاه درازی بر سر نهاده که دو رشتۀ دراز از آن آویخته است، و اسم او در کتاب مقدس بیشتر بلفظ نو مقرون است. (از قاموس کتاب مقدس). و رجوع به آمون شود
یکی از خدایان مصر قدیم. (از لاروس). امون یا امین به معنی مستور و یکی از خدایان هشتگانه مصریان بود که ثالوث، اول آنان بوده است. صورت امون بر ابنیۀ قدیم مصر منقوش است و آن شبیه به انسانی است که قبایی از کتان در بر کرده و زناری بر کمر بسته و آلتی در دست دارد که کنایه از حیات است وعصایی در دست دیگر دارد که کنایه از عصای مملکت است و کلاه درازی بر سر نهاده که دو رشتۀ دراز از آن آویخته است، و اسم او در کتاب مقدس بیشتر بلفظ نو مقرون است. (از قاموس کتاب مقدس). و رجوع به آمون شود