- مومن
- باورمند
معنی مومن - جستجوی لغت در جدول جو
- مومن
- متدین، با ایمان، از نام های خداوند، کنایه از خطابی معترضانه به مردان، چهلمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای هشتادوپنج آیه
- مومن
- باور دار گرویده کسی که بخدا و رسول ایمان آورده دارنده ایمان با ایمان برویده گرویده، جمع مومنون مومنین: اگر مومن بود او را رزق دهد در دنیا و مزد بزرگوار در آخرت. گرونده به خدای تعالی، قبول کننده شریعت، دیندار و متدین
- مومن
- Devout, Pious
- مومن
- devoto, piedoso
- مومن
- pobożny
- مومن
- благочестивый
- مومن
- благочестивий
- مومن
- vroom
- مومن
- fromm
- مومن
- devoto, piadoso
- مومن
- pieux
- مومن
- devoto, pia
- مومن
- भक्त , धार्मिक
- مومن
- ধর্মপ্রাণ , ধার্মিক
- مومن
- 신실한 , 경건한
- مومن
- 熱心な , 敬虔な
- مومن
- דָּיוֹן , חסיד
- مومن
- mcha Mungu, mtakatifu
- مومن
- ศรัทธา , ศรัทธา
- مومن
- تقيٌّ
- مومن
- دیندار , مؤمن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مؤنث واژۀ مؤمن، متدین، با ایمان، از نام های خداوند، خطابی معترضانه به مردان، چهلمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای هشتادوپنج آیه
در تازی نیامده باور داری گرویدگی مومن بودن ایمان داشتن: ... هر چند که به جهت مومنی فاضلتر است
مومنه در فارسی مونث مومن بنگرید به مومن مونث مومن زنی که بخدا و رسول ایمان دارد، جمع مومنات
لومن (Lumen) واحد شار نوری است. شار نوری، مقدار نوری است که از یک چشمه نور در واحد زمان پخش می شود.
طوفان
ده هزار (10 000)، ده هزار دینار، سکه ای معادل 10 قران یا 10 (یک هزار) بود (قاجاریان)، امروزه معادل 10 ریال است. یا امیر تومان. فرمانده 10 000 سرباز
تهیه شده از موم، مومی
جای پنهان شدن، کمینگاه
یقین دارنده، یقین کننده