معنی هومن
- هومن(پسرانه)
- نیک اندیش، نیک منش، نیک اندیش
واژههای مرتبط با هومن
وهومن
- وهومن
- نیک اندیش، برف انبوه که از کوه فرو ریزد، پسر و جانشین اسفندیار، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
وهمن
- وهمن
- نیک اندیش، برف انبوه که از کوه فرو ریزد، پسر و جانشین اسفندیار، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
لومن
- لومن
- لومِن (Lumen) واحد شار نوری است. شار نوری، مقدار نوری است که از یک چشمه نور در واحد زمان پخش می شود.
هوتن
- هوتن
- خوش اندام، نیرومند، خوش اندام، نام یکی از متحدان داریوش درحمله به مغان، نام پسر ویشتاسب پادشاه هخامنشی
هامن
- هامن
- هامون
هیمن
- هیمن
- آرام، موقر، شکیبا (نگارش کردی: همن)
هومان
- هومان
- نیک اندیش، نام یکی از سرداران افراسیاب و نیز نام برادر پیران ویسه، از شخصیتهای شاهنامه
هوما
- هوما
- مرغ سعادت، فرخنده (نگارش کردی: هما)
مومن
- مومن
- باورمند
