جدول جو
جدول جو

معنی موقر - جستجوی لغت در جدول جو

موقر
عاقل و باوقار، آزموده، خردمند، بزرگوار، آراسته
تصویری از موقر
تصویر موقر
فرهنگ فارسی عمید
موقر
با شکوه، مجلل و با وقار، بردبار
تصویری از موقر
تصویر موقر
فرهنگ لغت هوشیار
موقر
((مُ وَ قَّ))
باوقار، محترم
تصویری از موقر
تصویر موقر
فرهنگ فارسی معین
موقر
Dignified, Solemn, Venerable
تصویری از موقر
تصویر موقر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
موقر
digno, solene, venerável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
موقر
würdevoll, feierlich, ehrwürdig
دیکشنری فارسی به آلمانی
موقر
godny, uroczysty, czcigodny
دیکشنری فارسی به لهستانی
موقر
достойный , торжественный , почтенный
دیکشنری فارسی به روسی
موقر
гідний , урочистий , шанований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
موقر
deugdzaam, plechtig, eerbiedwaardig
دیکشنری فارسی به هلندی
موقر
digno, solemne, venerable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
موقر
digne, solennel, vénérable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
موقر
degno, solenne, venerabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
موقر
सम्मानित , गंभीर , सम्माननीय
دیکشنری فارسی به هندی
موقر
terhormat, khidmat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
موقر
saygın, ciddi, saygıdeğer
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
موقر
위엄 있는 , 엄숙한 , 존경받을
دیکشنری فارسی به کره ای
موقر
מכובד , רציני , מכובד
دیکشنری فارسی به عبری
موقر
庄重的 , 庄严的 , 尊敬的
دیکشنری فارسی به چینی
موقر
威厳のある , 厳粛な , 尊敬すべき
دیکشنری فارسی به ژاپنی
موقر
heshima, dhabiti, mzee
دیکشنری فارسی به سواحیلی
موقر
มีเกียรติ , เคร่งขรึม , เคารพ
دیکشنری فارسی به تایلندی
موقر
মর্যাদাপূর্ণ , গম্ভীর , সম্মানজনক
دیکشنری فارسی به بنگالی
موقر
واقرٌ , جادٌ , محترمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
موقر
باعزت , سنجیدہ , معزز
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موقع
تصویر موقع
بزنگاه، هنگام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موقت
تصویر موقت
چندگاهه، گذرا، زودگذر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موثر
تصویر موثر
هنایا، هناینده، کارگر، کارایی، کارساز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اوقر
تصویر اوقر
گرانسنگ تر سنگین تر آهسته تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقر
تصویر توقر
وقار نمودن، بردبار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موقن
تصویر موقن
یقین دارنده، یقین کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقور
تصویر مقور
قیر اندود شده، گرد بریده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موقف
تصویر موقف
محل وقوف، جای ایستادن، ایستگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محقر
تصویر محقر
خوار شده، کوچک، خرد، کوتاه و پست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موقد
تصویر موقد
افروزنده، روشن کننده، درخشنده، درخشان
فرهنگ فارسی عمید