جدول جو
جدول جو

معنی موشک - جستجوی لغت در جدول جو

موشک
مصغر موش، موش کوچک، از آلات آتش بازی، در امور نظامی از آلات جنگ که دارای مواد منفجره است و در جنگ ها به کار می رود، دستگاهی که به فضا پرتاب می شود
موشک کور: در علم زیست شناسی موش کور، برای مثال نور گیتی فروز چشمۀ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی - ۱۲۸)
تصویری از موشک
تصویر موشک
فرهنگ فارسی عمید
موشک(شَ)
دهی است از دهستان پس کوه بخش ریوش شهرستان کاشمر واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری ریوش با 8034 تن سکنه آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
موشک(شَ)
مصغر موش یعنی موش کوچک. (ناظم الاطباء). نوعی از موش است. (آنندراج). موش خرد. و این کلمه با موسکولوس لاتینی لفظاً و معناً از یک ریشه است، چه موسکولوس هم به معنی موش کوچک است. (یادداشت مؤلف) :
نور گیتی فروز چشمۀ هور
زشت باشد به چشم موشک کور.
(گلستان).
موشکی بود در پس منبر
زود برد این خبر به موشانا.
عبید زاکانی.
، عضله. ماهیچه. (یادداشت مؤلف). الیه. (دهار) : حماه، موشک گوشت ساق. الیه. موشک ساق. (منتهی الارب) ، نوعی از آتش بازی. (ناظم الاطباء). قسمی آتش بازی. (شرفنامه ج 2 ص 264). قسمی آتش بازی که در آن آلتی از کاغذ کلاهک مانند و به شکل موش سازند و درون آن باروت و شوره ریزند و فتیله نهند و چوبی دم آسا بر آن تعبیه کنند و آتش زنند و بر هوا پرتاب کنند. (یادداشت مؤلف) : صدهزار چراغ بر ریسمانها تعبیه کنند و موشکها بر اطراف آن بندند بر وجهی که چون یک چراغ برافروزند موشک بر آن ریسمانها دویده به هر چراغ که رسد روشن سازد. (حبیب السیر چ 1 خاتمه ص 43) ، فشنگ. (ناظم الاطباء) ، قسمی کشتی تندرو. (یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح نظامی) قسمی از آلات ناریۀ جنگ که بیشتر در دریا به کشتی دشمن افکنند. قسمی سلاح انفجاری. نوعی از بمب محتوی مواد منفجره. (یادداشت مؤلف). آلتی جهنده که به فضا پرتاب شود. موشک مجهز به موتور جت و دارای همه گونه وسیلۀ لازم برای پیشروی است. قوه انفجاری که بر اثر احتراق بنزین در انتهای موشک پدید می آید قدرت جهشی در آن به وجود می آورد که موشک را به جلو می راند. موشک دارای دو یا سه طبقه است و هنگامی که خود را به مدار زمین می رساند قسمتهای اضافی آن که مخزن گاز و نیرو هستند و قوه محرکۀ موشک را تشکیل می دهند جدا می شوند و به زمین می افتند و فقط اطاقک موشک - که حامل سرنشین و تجهیزات فنی و وسایل لازم است - در مدارزمین قرار می گیرد و به موجب قوانین حرکت اجرام سماوی به مسیر خود ادامه می دهد. موشک دارای فرمانهای دستی است و فضانوردان با کمک این فرمانها موشک را هدایت می کنند. موشک دارای فلز مرکبی است که قدرت مقاومت شگفت انگیز دارد و اشعۀ خورشید و عوامل جوی نمی توانندروی آن اثر بگذارند. پیش از آن که فضانورد بخواهد فرود آید باید سفینۀ فضایی یک نیم دور بچرخد بطوری که پشت فضانورد در جهت حرکت قرار گیرد و او بتواند با کاهش شتاب مقاومت کند. در این هنگام فضانورد دستگاههای ترمزکننده را به حرکت درمی آورد و از سرعت سفینه می کاهد و وقتی که اطاقک فضانورد در هشت هزارگزی زمین است، دستگاههای ترمزکننده دایم از سرعت اطاقک میکاهدو سرانجام فضانورد با چترنجات فرود می آید. موشکهای فضایی مجهز به یک دستگاه تهیۀ هوا هستند. این دستگاه نه فقط دایماً هوای تازه تهیه می کند، بلکه درجۀ نسبی هوا را نیز حفظ می نماید و درجۀ حرارت را همواره بیست درجۀ سانتی گراد نگه می دارد. دو دوربین تلویزیون موشک همیشه مراقب وضع فضانورد است و تصاویر او رابه زمین می فرستد. دستگاه تلفن برای مکالمه با زمین، مخزن ذخیرۀ غذا و دستگاههای مختلف خبرگیری و فیلم برداری و ضبط صدا نیز در موشکها تعبیه می شود. موشک انواعی دارد. که به کیفیت پرتاب آن بستگی دارد از قبیل زمین به زمین و زمین به هوا و قاره پیما و غیره.
- موشک دریایی، اژدر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
موشک
یکی از آلات آتشبازی که دارای مواد منفجره میباشد و در جنگها بکار میرود، موش کوچک، یا موش پران، موش خرما، موش کور، خفاش شب پره: (نور گیتی فروز چشمه هور زشت باشد بچشم موشک کور. (سعدی)، خلد، آلتی است برای آتش بازی که بشکل موش سازند و بجای دم آن چوب باریک بلندی بدان متصل سازند و آنرا آتش زده ببالا پرتاب کنند: (... صد هزار چراغ بر ریسمانها تعبیه کنند و موشکها بر اطراف آن بندند بر وجهی که چون یک چراغ بر افروزند موشک بر آن ریسمانها دویده بهر چراغ که رسد روشن سازد.) (حبیب السیر چاپ اول خاتمه ص 43)، آلتی جهنده که بفضا پرتاب شود. موشک مجهز بموتور جت و دارای همه گونه وسیله لازم برای پیشروی است. قوه انفجاری که بر اثر احتراق بنزین در انتهای موشک پدید میظید قدرت جهشی در آن بوجود می آورد که موشک را بجلو می راند. موشک دارای دو یا سه طبقه است و هنگامی که موشک خود را بمدار زمین میرساند قسمتهای اضافی آن که مخزن گاز و نیرو هستند و قوه محرکه موشک را تشکیل میدهند جدا میشوند و بزمین می افتند و فقط اطاقک موشک - که حامل سرنشین و تجهیزات فنی و وسایل لازم است - در مدار زمین قرار میگیرد و بموجب قوانین اجرام سماوی بحرکت خود ادامه میدهد. موشک دارای فرمانهای دستی است و فضانوردان با کمک این فرمانها موشک را هدایت میکنند. موشک دارای فلز مرکبی است که قدرت مقاومت شگفت انگیز دارد و اشعه خورشید و عوامل جوی نمیتوانند روی آن اثر بگذارد. پیش از آنکه فضانورد بخواهد فرود آید باید سفینه فضایی یک دور کامل روی خود بزند تا پشت فضانورد در جهت حرکت قرار گیرد و او بتواند با کاهش شتاب مقاومت کند. در این هنگام فضانورد دستگاههای ترمز کننده را بحرکت در می آورد و از سرعت سفینه میکاهد و وقتی که اطاقک فضانورد در هشت کیلومتری زمین است دستگاههای ترمز کننده دائم از سرعت اطاقک میکاهد و سرانجام فضانورد با چتر نجات فرود می آید. موشکهای فضایی مجهز بیک دستگاه تهیه هوا هستند. این دستگاه نه فقط دایما هوای تازه تهیه میکند بلکه درجه نسبی هوا را نیز حفظ مینماید و درجه حرارت را همواره 20 درجه سانتیگراد نگه میدارد. دو دوربین تلویزیون موشک همیشه مراقب وضع فضانورد است و تصاویر او را بزمین میفرستند. دستگاه تلفن برای مکالمه با زمین ذخیره غذا و دستگاههای مختلف خبر گیری و فیلم برداری و ضبط صدا نیز در موشکها تعبیه میشود یا موشک پران. سنجاب
فرهنگ لغت هوشیار
موشک((شَ))
وسیله ای دارای یک محفظه پر از ماده آتش گیر متصل به یک فتیله که بر اثر واکنش ناشی از تخلیه گاز در هوا پیش رانده می شود این وسیله به عنوان اسلحه یا ابزار پرتاب به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
موشک
پرتابه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
موشک
مشت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موشا
تصویر موشا
(پسرانه)
موسی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کوشک
تصویر کوشک
(دخترانه)
قصر، کاخ، نام دختر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جوشک
تصویر جوشک
کوزۀ کوچک لوله دار، بلبله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوشک
تصویر شوشک
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شارشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوشک
تصویر پوشک
گربه، پستانداری کوچک، گوشت خوار و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیل های دراز، موهای نرم و چنگال های تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک و ماهی را شکار می کند و غالباً شب ها به شکار و دزدی می پردازد. چشم هایش در تاریکی می درخشد و مردمک آن در تاریکی گرد و در روشنایی روز شبیه خط عمودی باریکی می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوشک
تصویر چوشک
کوزۀ کوچک لوله دار، بلبله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نموشک
تصویر نموشک
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، سرخ بال
فرهنگ فارسی عمید
(نَ شَ)
نموسک است که تیهو باشد، و به ضم اول هم (ن ش ) به نظر آمده است. (از برهان قاطع). رجوع به نموسک شود
لغت نامه دهخدا
(شُ شَ)
دهی است از دهستان سدن بخش مرکزی شهرستان گرگان. سکنۀ آن 700 تن. آب آن از رود خانه شموشک. محصول عمده آنجا برنج، غلات، توتون، سیگار و لبنیات. صنایع دستی زنان آنجا بافتن پارچه های نخی و کرباس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از موشح
تصویر موشح
زینت داده شده و آراسته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوشک
تصویر شوشک
ربابی که دارای چهار رود باشد چهار تار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسک
تصویر موسک
گیاهی است از تیره نعناعیان که در نواحی معتدل میروید، کبیکج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مومک
تصویر مومک
ماهی مومک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغوشک
تصویر مغوشک
راهب ترسایان و آتش پرست و مغ
فرهنگ لغت هوشیار
کوچک و خرد، مردم کوچک اندام قصر و هر بنای رفیع و بلند و بارگاه و سرای عالی، کاخ، بنای مرتفع و عالی کوچک، کوچک اندام. بنای مرتفع و عالی قصر کاخ: در پای کوه دماوند که پادشاه ارغون در آن موضع کوشکی ساخته است و حالیا بکوشک ارغون معروفست، قلعه حصار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشک
تصویر نوشک
نشک ناژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوشک
تصویر چوشک
کوزه لوله دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشک
تصویر پوشک
گربه
فرهنگ لغت هوشیار
بستر، زیر انداز زیر اندازی که از پشم یا پنبه آکنده است و آنرا روی زمین یا روی تختخواب اندازند و بر آن دراز کشند و بخوابند نهالی بستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوشک
تصویر اوشک
اشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشک
تصویر جوشک
کوزه کوچک لوله دار بلبله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشک
تصویر دوشک
پارسی تازی گشته دوشک تشک توشک تشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نموشک
تصویر نموشک
تیهو
فرهنگ لغت هوشیار
((شَ))
فرآورده ای از الیاف نرم و جذب کننده رطوبت با یک روکش نگه دارنده برای جذب ادرار و مدفوع کودک شیرخوار و پیشگیری از آلوده شده زیرجامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوشک
تصویر پوشک
((پُ شَ))
گربه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توشک
تصویر توشک
((شَ))
زیرانداز، بستر، رختخواب، تشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوشک
تصویر کوشک
قصر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توشک
تصویر توشک
آذوقه
فرهنگ واژه فارسی سره