- موسه
- زنبور، حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک بالان، چهار بال نازک و نیش زهرآلود
معنی موسه - جستجوی لغت در جدول جو
- موسه
- زنبور
- موسه ((س))
- زنبور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از آب کشیده شده، پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل (ص) ، نام امام هفتم شیعیان امام کاظم (ع)، نام پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل که در زمان فرعون به دنیا آمد
ایده
بنیاد، نهاد، سازمان، بنگاه
بنیانگزار، بنیانگر
دیرین کده
درست انگاشته، پذیرفتنی
آلدر گیلانی
تماس لبهای کسی بر لب گونه دست و پای دیگری یا چیزی مقدس از روی محبت و احترام بوس قبله ماچ
کوشک قصر، بالا خانه
فربه و چاق
نیرنگ و خدشه
راه ساخته و پرداخته، جاده هموار
تیغ سرتراشی، استره
کوشک، قصر، کاخ، بالاخانه
تاسیس کننده، بنیان گذار
چرکین، ریمناک، چرک آلود
نیرنگ و حقه، خدشه، شائبۀ ریا و نیرنگ و دروغ
بید، حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، پیتک، پت، بیب، بیو
سوسه آمدن: دربارۀ کسی یا کاری چیزی گفتن که باعث اشکال و زحمت شود
بید، حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، پیتک، پت، بیب، بیو
سوسه آمدن: دربارۀ کسی یا کاری چیزی گفتن که باعث اشکال و زحمت شود
ویژگی جادۀ هموار و شن ریزی شده
تشکیلات یا سازمانی برای انجام کارهای خاص
مکانی که آثار هنری، تاریخی و باستانی در آن نگه داری یا به معرض نمایش عمومی گذارده می شود
چکمه
چکمه
در علم زیست شناسی نوعی ماهی بزرگ با دندان های تیز و آرواره های قوی و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل می کند، کوسه ماهی
مردی که فقط چانه اش مو داشته باشد و گونه هایش بی مو باشد، کوسج
مردی که فقط چانه اش مو داشته باشد و گونه هایش بی مو باشد، کوسج
توسکا، درختی جنگلی با برگ های پهن و پوست تنۀ خاکستری رنگ که داخل آن سرخ رنگ است و دارای تانن و مادۀ ملونی به رنگ سرخ می باشد و در دباغی و رنگرزی به کار می رود، در جنگل های شمال ایران و جاهای مرطوب می روید، نوعی از آن به صورت درختچه است و در اغلب نواحی شمالی ایران و جاهای مرطوب و کنار رودخانه ها می روید، توسا
شن نرم که درشتی دانه هایش از چند میلی متر بیشتر نباشد
وقت و زمان چیزی، هنگام رسیدن چیزی، وقت اجتماع مردم برای حج
به گشنی در آمده ماده خواه گربه غوسه
قوس قزح قوس قزح بنگرید به قوس قزح
کسی که صورتش مو نداشته باشد و یا چند موی تنک باشد که کوسج هم میگویند
تملق چاپلوسی
سنگ ریزه خردتر از شن، شن بسیار ریز ناآمیخته با خاک
پارسی تازی گشته مرس رسن
استره تیغ آرایشگر تیغ سلمانی استره