رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، بوگان، پوگان، بوهمان، پرکام
رَحِم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زَهدان، بچّه دان، بوگان، پوگان، بوهمان، پُرکام
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان بیشه بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 4500 گزی خاور بابل آب آن از نهر هتکه از شعب رود بابل و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان بیشه بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 4500 گزی خاور بابل آب آن از نهر هتکه از شعب رود بابل و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
جمع واژۀ مورچه. مورچه ها. مورهای خرد و ریز: مورچگان را چو بود اتفاق شیر ژیان را بدرانند پوست. سعدی. جفل، مورچگان سیاه. (منتهی الارب). دیلم، جماعت مورچگان. (منتهی الارب). و رجوع به مورچه شود
جَمعِ واژۀ مورچه. مورچه ها. مورهای خرد و ریز: مورچگان را چو بود اتفاق شیر ژیان را بدرانند پوست. سعدی. جَفْل، مورچگان سیاه. (منتهی الارب). دیلم، جماعت مورچگان. (منتهی الارب). و رجوع به مورچه شود
دهی است از دهستان گندمان بخش بروجن شهرستان شهرکرد واقع در 22 هزارگزی باختر بروجن با 467 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان گندمان بخش بروجن شهرستان شهرکرد واقع در 22 هزارگزی باختر بروجن با 467 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
شهرکی است آبادان به ناحیت پارس میان پسا و داراگرد. (حدود العالم ص 134). شهرکی است به ناحیت پارس اندر میان کوه، سردسیر، با هوای درست و نعمت بسیار. (حدود العالم ص 135)
شهرکی است آبادان به ناحیت پارس میان پسا و داراگرد. (حدود العالم ص 134). شهرکی است به ناحیت پارس اندر میان کوه، سردسیر، با هوای درست و نعمت بسیار. (حدود العالم ص 135)
دارویی است که از مصر آورند و بعربی مستعجل خوانند و بجهت فربهی استعمال کنند، اگر با شیر گوسفند یا آرد برنج، حلوا سازند و بخورند بدن را فربه کند، (برهان) (آنندراج)، بیخی است سپید، درازتر انگشتی، مبهی و محرک جماع و مسهل زردآب و تریاق سموم و بارد و مفتح سده، جگر و سپرز و مسقط جنین، (منتهی الارب)، حجرالذئب، خرچکوک، شیرزا، فاوانیا، ابوزیدان، عودالکهنیا، عودالصلیب، عبدالسلام، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، گیاهی است که از آن دارویی بجهت فربهی سازند، مستعجل، مثلب، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه و دزی ج 1 شود
دارویی است که از مصر آورند و بعربی مستعجل خوانند و بجهت فربهی استعمال کنند، اگر با شیر گوسفند یا آرد برنج، حلوا سازند و بخورند بدن را فربه کند، (برهان) (آنندراج)، بیخی است سپید، درازتر انگشتی، مبهی و محرک جماع و مسهل زردآب و تریاق سموم و بارد و مفتح سده، جگر و سپرز و مسقط جنین، (منتهی الارب)، حجرالذئب، خرچکوک، شیرزا، فاوانیا، ابوزیدان، عودالکهنیا، عودالصلیب، عبدالسلام، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، گیاهی است که از آن دارویی بجهت فربهی سازند، مستعجل، مثلب، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه و دزی ج 1 شود
نفع و سود سود و زیان: و نماز دیگر این قوم نزدیک امیر محمد رسیدند... و حدیث سوزیان فراموش کرد، نفع منفعت، نیک و بد، مال سرمایه، راز سر ما فی الضمیر، نام و ننگ، نام، سوغات ارمغان، غمخوار مهربان
نفع و سود سود و زیان: و نماز دیگر این قوم نزدیک امیر محمد رسیدند... و حدیث سوزیان فراموش کرد، نفع منفعت، نیک و بد، مال سرمایه، راز سر ما فی الضمیر، نام و ننگ، نام، سوغات ارمغان، غمخوار مهربان