روبارو شدن، دو چیز را با هم برابر کردن، رو به رو کردن، در ادبیات در فن بدیع نوعی تضاد که ما بین اجزای دو جمله یا دو مصراع کلماتی ضد یکدیگر باشد مانند این شعر، برای مثال سیاه زنگی هرگز شود سفید به آب / سفید رومی هرگز شود سیاه به دود (سعدی۱ - ۴۳۱)
روبارو شدن، دو چیز را با هم برابر کردن، رو به رو کردن، در ادبیات در فن بدیع نوعی تضاد که ما بین اجزای دو جمله یا دو مصراع کلماتی ضد یکدیگر باشد مانندِ این شعر، برای مِثال سیاه زنگی هرگز شود سفید به آب / سفید رومی هرگز شود سیاه به دود (سعدی۱ - ۴۳۱)
لغتی است ردی در مؤاکله. (ناظم الاطباء). رجوع به مؤاکله شود، به دیگری کار گذاشتن و اعتماد کردن. (منتهی الارب). بر یکدیگر اعتماد کردن. (مجمل اللغه) (دهار). بر یکدیگر کار گذاشتن و اعتماد کردن. (آنندراج). با یکدیگر اعتماد کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، بد و سست رفتن ستور. (منتهی الارب) (آنندراج). وکال. (منتهی الارب). رجوع به وکال شود
لغتی است ردی در مؤاکله. (ناظم الاطباء). رجوع به مؤاکله شود، به دیگری کار گذاشتن و اعتماد کردن. (منتهی الارب). بر یکدیگر اعتماد کردن. (مجمل اللغه) (دهار). بر یکدیگر کار گذاشتن و اعتماد کردن. (آنندراج). با یکدیگر اعتماد کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، بد و سست رفتن ستور. (منتهی الارب) (آنندراج). وکال. (منتهی الارب). رجوع به وکال شود