جدول جو
جدول جو

معنی موئبات - جستجوی لغت در جدول جو

موئبات
(ءِ)
رسواییها. (منتهی الارب). جمع واژۀ موئبه. (یادداشت مؤلف). رجوع به موئبه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرکبات
تصویر مرکبات
آنچه از چند چیز ترکیب شده باشد، ترکیب شده ها، در علم زیست شناسی میوه هایی از قبیل لیمو، نارنج، پرتقال، نارنگی و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معقبات
تصویر معقبات
فرشتگان روز و شب، تسبیحات پشت سر یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موالات
تصویر موالات
با هم دوستی و پیوستگی داشتن، یاری داشتن، پیروی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواخات
تصویر مواخات
دوستی، برادری، برادر خوانده شدن، دوست و برادر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثوبات
تصویر مثوبات
جمع واژۀ مثوبت، پاداش، جزا، جزای عمل خیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواتات
تصویر مواتات
موافقت کردن با کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواطات
تصویر مواطات
موافقت کردن با کسی در کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موازات
تصویر موازات
مقابل شدن، رو به رو شدن، برابر بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواسات
تصویر مواسات
یاری دادن، به هم کمک کردن با دادن مال
فرهنگ فارسی عمید
(مَ هََ / هَِ)
جمع واژۀ موهبه. جمع واژۀ موهبت. (یادداشت مؤلف). رجوع به موهبه و موهبت شود
لغت نامه دهخدا
(جِ)
جمع واژۀ موجبه. اسباب. (ناظم الاطباء). علل. علتها. سببها. عوامل. بواعث. باعثها: دولت باید موجبات آسایش ملت را فراهم کند
لغت نامه دهخدا
تصویری از موسسات
تصویر موسسات
سازمانها، بنگاهها، جمع موسسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موازات
تصویر موازات
روبرو شدن مقابل شدن، روبارویی مقابله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواسات
تصویر مواسات
یاری کردن بمال و تن، یاری گری: (و بمواسات خویش هر وقت او را از خود شاکر و آسوده داری) (کشف الاسرار 510: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
موافقت کردن با کسی در امری، موافقت، خبر آمدن چیزی مبتدا را بلاوسطه (یعنی بدون آوردن کلمه ذو و غیر آن) مانند: (زید قائم {بخلاف} زید قیام {که آن حمل صحیح نمی باشد مگر با آوردن واسطه مانند: زید ذو قیام
فرهنگ لغت هوشیار
با کسی دوستی و پیوستگی داشتن، پی در پی کردن کاری را، دوستی، پیوستگی: (... و بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در موالات تو صافی تر گشت) (کلیله. مصحح مینوی. 32)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موخرات
تصویر موخرات
جمع موخره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مودعات
تصویر مودعات
جمع مودعه (مودع)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع موذیه، از ریشه پارسی موتکان، گزند رسانان، خرفستران، جانوران زیانکار و گزند رسان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مولده، بر ساختگان فرزندان سه گانه سه گوهر جمع مولده تولید شده ها، موالید ثلاثه: جماد نبات و حیوان: (و چون مدار عمارت و آبادانی و بقای نضارت و حیات مولدات نباتی و حیوانی به آبست)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مولفه، نوشته ها ماتیکان ها، جمع مولفه، گرد آورندگان نویسندگان، جمع مولفه (مولف) تالیف شده ها تالیفات: مولفات این نویسنده ازین قرار است. . ، جمع مولفه. تصنیفات، کتابهای نوشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغبات
تصویر مرغبات
جمع مرغبه، جمع مرغبه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مغیبه، پوشگان گمشدگان، جمع مغیبه، شو گمان جمع مغیبه (مغیب) زنانی که شوهرانشان غایب باشند، جمع مغیبه... (ازمغیبات خبر میدهد)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معربه، تازی گشتگان تازی گشته ها تازیدگان جمع معربه (معرب)، جمع معربه (معرب)
فرهنگ لغت هوشیار
فرشتگان شب و روز، نیایش های دما دم جمع معقبه: فرشتگان شب و روز که گروهی پس از گروه دیگر آید، تسبیحهای پشت سرهم، شتران پس یکدیگر ایستاده بر حوض تا بنوبت آب خورند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصوبه، پذرفتگان پسندیدگان روا گشتگان جمع مصوبه (مصوب) : کلیه مصوبات مجلس شورای ملی بچاپ میرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسببات
تصویر مسببات
جمع مسببه، جمع مسببه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرکبه، پیوستگان آمیختگان پیوندیان، جمع مرکبه، در آمیزندگان جمع مرکبه (مرکب) : ترکیب شده ها آمیخته ها مقابل مفردات: ترکیب مرکبات معدنی و نباتی و حیوانی و نفوس سماوی و ارضی، موالید ثلاث مقابل بسائط (عقول ونفوس و هر یک از عناصر)، یا مرکبات جزوی (جزئی)، مراد موالید است چون نبات و حیوان مقابل مرکبات کلی. مرکبات خارجی (خارجیه)، مرکباتی است که اجزای ترکیب کننده آن در خارج موجود باشد مانند ترکیب جسم از ماده و صورت و غیره. یا مرکبات طبیعی (طبیعیه)، موالید ثلاث و آنچه بالطبع ترکیب شده باشد، یامرکبات عقلی (عقلیه)، اموری که با تحلیل عقلی منحل به اجزایی شوند و وجود خارجی آنهادر طرف خارج منحل باجزایی نگردد مانند نوع که در عقل منحل بدو جزو ذاتی میشود که جنس وفصل باشد ولی در خارج یک امر است مقابل مرکبات عینیه. یا مرکبات عنصری (عنصریه)، موالید ثلاث است. یا مرکبات عینی (عینیه)، مراد مرکبات خارجی است. یا مرکبات قابس (قابسه)، مراد مرکبات جسمانی است مانند موالید. یامرکبات کلی (کلیه)، مراد افلاک و کواکب و امهات است مقابل مرکبات جزوی، تیره ایست از گیاهان دولپه یی جدا گلبرگ که از تیره های نزدیک به تیره سدابیان است و گاهی در تقسیم بندی گیاهان مرکبات را جزو تیره سدابیانمحسوب میدارند. نباتات این تیره بصورت درخت یا درختچه میباشند و در برگها و پوست وساقه و گلهای خود اسانسهای معطر دارند و برون بر میوه آنها دارای کیسه های اسانس است. گلهای مرکبات عموما شبیه به قرنفلیها ولی تخمدان آنها مبدل به میوه ای میشود که به تقسیماتی بنام پره یا قاچ تقسیم شده است و هسته ها معمولا در هر پره و در زاویه مرکزی آن قرار دارند. هر پره یا قاچ را معمولا در اصطلاح گیاه شناسی یک برچه مینامند. در داخل هر برچه کیسه های کوچک مواد غذایی قراردارند که هر یک از آنها در حقیقت یک سلول بزرگ محتوی مواد اندوخته یی است. مهمترین انواع گیاهان این تیره عبارتند از: نارنج پرتقال بالنگ نارنگی لیمو ترش لیمو شیرین تو سرخ و غیره. مرکبات بیشتر در آب و هواهای گرم و معتدل میرویند. توضیح باین معنی از معنی مرکب گرفته شده، جمع مرکبه (مرکب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجربات
تصویر مجربات
جمع مجربه (مجرب)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مثوبه و مثوبه، پاداش ها مزدها جمع مثوبه (مثوبت) : و آنچه او رالله از کمال مکارم اخلاق و اعمال محاسن اعراق و اقتنا ذخایر مثوبات... ملکه شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محابات
تصویر محابات
یاری دادن کسی را، اعانت، عطا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجبات
تصویر موجبات
جمع موجبه، شوندان کیودان جمع موجبه (موجب) اسباب علل
فرهنگ لغت هوشیار
باکسی دوستی و برادری داشتن: اکنون اگر میسر گردد بازگوی داستان دوستان یک دل و کیفیت موالات و افتتاح مواخات ایشان... برادری کردن دوست شدن، مراعاه النظیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجبات
تصویر موجبات
زمینه ها، بایسته ها
فرهنگ واژه فارسی سره