سست و ناتوان. (دستور الاخوان). خوار و سست. (منتهی الارب) (مجمل اللغه). ضعیف. ذلیل. بی مقدار. عاجز. پست. بی توان: سجده میکرد او که ای کل زمین شرمسار است از تو این جزو مهین. مولوی. - ماء مهین، آب ضعیف. کنایه از نطفه است. (از مهذب الاسماء) : تبارک اﷲ از آن نقشبند ماء مهین که نقش روی تو بسته ست و چشم و زلف و جبین. سعدی. ، اندک. حقیر. قلیل، شیر زبان گز، کم خرد و کم تمیز. (منتهی الارب). آن که تمیز و رایش ناقص باشد، گشن که باردار نکند. ج، مهناء. (منتهی الارب)
سست و ناتوان. (دستور الاخوان). خوار و سست. (منتهی الارب) (مجمل اللغه). ضعیف. ذلیل. بی مقدار. عاجز. پست. بی توان: سجده میکرد او که ای کل زمین شرمسار است از تو این جزو مهین. مولوی. - ماء مهین، آب ضعیف. کنایه از نطفه است. (از مهذب الاسماء) : تبارک اﷲ از آن نقشبند ماء مهین که نقش روی تو بسته ست و چشم و زلف و جبین. سعدی. ، اندک. حقیر. قلیل، شیر زبان گز، کم خرد و کم تمیز. (منتهی الارب). آن که تمیز و رایش ناقص باشد، گشن که باردار نکند. ج، مهناء. (منتهی الارب)
دهی است جزء دهستان قاقاران بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 15هزارگزی شمال ضیأآباد و 6 هزارگزی راه عمومی. کوهستانی و دارای 677 سکنه. آبش از قنات و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان قاقاران بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 15هزارگزی شمال ضیأآباد و 6 هزارگزی راه عمومی. کوهستانی و دارای 677 سکنه. آبش از قنات و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
از ’ه و ن’، نعت فاعلی از اهانه. خواری بخش. خوارکننده: و له عذاب مهین. (قرآن 14/4). غث و سمین و معین و مهین آن را وزنی ننهد. (سندبادنامه ص 245). از هرچه حادث شود غث و سمین و معین و مهین و صلاح و فساد و خیر و شر بدانی. (سندبادنامه ص 87). اندر آئید و ببینید اینچنین سرد گشته آتش گرم مهین. مولوی. برای حاجت دنیا طمع به خلق نبردم که تنگ چشم تحمل کند عذاب مهین را. سعدی
از ’هَ و ن’، نعت فاعلی از اِهانه. خواری بخش. خوارکننده: و له عذاب مهین. (قرآن 14/4). غث و سمین و معین و مهین آن را وزنی ننهد. (سندبادنامه ص 245). از هرچه حادث شود غث و سمین و معین و مهین و صلاح و فساد و خیر و شر بدانی. (سندبادنامه ص 87). اندر آئید و ببینید اینچنین سرد گشته آتش گرم مهین. مولوی. برای حاجت دنیا طمع به خلق نبردم که تنگ چشم تحمل کند عذاب مهین را. سعدی
فلزیست که در طبیعت غالبا بشکل اکسید یا کربناتیا سولفور دو فر وجود دارد. آنها را در کوره میگدازند و از آنها آهن خالص بدست میاورند و آن جسمی است سخت و محکم وزن مخصوص آن 8، 7 و در 1530 درجه حرارت گداخته میشود. اهن در هر جا وجود دارد و یکی از مفیدترین عناصر است و با زغال اساس صنعت را تشکیل میدهد یا آهن پولاد. آهن نر ذکر مقابل نرم آهن. یا آهن تر. آهن جوهر دار آهن سبز. یا آهن چکش خور. آهنی که بوسیله چکش قابلیت کشش و تشکیل باشکال مختلف را داشته باشد، یا آهن نر. پولاد روهینا مقابل نرم آهن. یا آهن افسرده کوفتن، کاری بیهوده کردن آهن سرد کوفتن، یا آهن سرد کوفتن، یا مثل دیو از آهن گریختن، سخت از چیزی دوری جستن، یا عصر (دورهء) آهن سومین دوره زندگی صنعتی انسان از لحاظ تقسیمات دیرین شناسی. اکنون نیز انسان در همین دوره زیست میکند آخرین بخش از دوره فلزات. این دوره از زمان پیدایش آهن (یعنی تقریبا 900 ق. م) آغاز میگردد عصر حدید، شمشیر، مطلق سلاح آهنین از درع و جوشن و خود ورانین و جز آنها، زنجیر
فلزیست که در طبیعت غالبا بشکل اکسید یا کربناتیا سولفور دو فر وجود دارد. آنها را در کوره میگدازند و از آنها آهن خالص بدست میاورند و آن جسمی است سخت و محکم وزن مخصوص آن 8، 7 و در 1530 درجه حرارت گداخته میشود. اهن در هر جا وجود دارد و یکی از مفیدترین عناصر است و با زغال اساس صنعت را تشکیل میدهد یا آهن پولاد. آهن نر ذکر مقابل نرم آهن. یا آهن تر. آهن جوهر دار آهن سبز. یا آهن چکش خور. آهنی که بوسیله چکش قابلیت کشش و تشکیل باشکال مختلف را داشته باشد، یا آهن نر. پولاد روهینا مقابل نرم آهن. یا آهن افسرده کوفتن، کاری بیهوده کردن آهن سرد کوفتن، یا آهن سرد کوفتن، یا مثل دیو از آهن گریختن، سخت از چیزی دوری جستن، یا عصر (دورهء) آهن سومین دوره زندگی صنعتی انسان از لحاظ تقسیمات دیرین شناسی. اکنون نیز انسان در همین دوره زیست میکند آخرین بخش از دوره فلزات. این دوره از زمان پیدایش آهن (یعنی تقریبا 900 ق. م) آغاز میگردد عصر حدید، شمشیر، مطلق سلاح آهنین از درع و جوشن و خود ورانین و جز آنها، زنجیر