ریخته از خاک و ریگ و جز آن. (منتهی الارب، مادۀ ه ی ل). فروریخته: بنگر هول روز را که کند هول او کوه را کثیب و مهیل. ناصرخسرو. ، مهال. هولناک. مخوف. خوفناک، مکان مهیل، جای خوفناک. جای خوف. (آنندراج) : چو بیرون شد از کاروان یک دو میل به پیش آمدش سنگلاخی مهیل. سعدی (بوستان)
ریخته از خاک و ریگ و جز آن. (منتهی الارب، مادۀ هَ ی ل). فروریخته: بنگر هول روز را که کند هول او کوه را کثیب و مهیل. ناصرخسرو. ، مَهال. هولناک. مخوف. خوفناک، مکان مهیل، جای خوفناک. جای خوف. (آنندراج) : چو بیرون شد از کاروان یک دو میل به پیش آمدش سنگلاخی مهیل. سعدی (بوستان)