جدول جو
جدول جو

معنی مهیل - جستجوی لغت در جدول جو

مهیل
هولناک، برای مثال چو بیرون شد از کازرون یک دو میل / به پیش آمدش سنگلاخی مهیل (سعدی۱ - ۱۶۶)
تصویری از مهیل
تصویر مهیل
فرهنگ فارسی عمید
مهیل
(مَ)
ریخته از خاک و ریگ و جز آن. (منتهی الارب، مادۀ ه ی ل). فروریخته:
بنگر هول روز را که کند
هول او کوه را کثیب و مهیل.
ناصرخسرو.
، مهال. هولناک. مخوف. خوفناک، مکان مهیل، جای خوفناک. جای خوف. (آنندراج) :
چو بیرون شد از کاروان یک دو میل
به پیش آمدش سنگلاخی مهیل.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
مهیل
ترسناک جای ترسناک مکان مخوف
تصویری از مهیل
تصویر مهیل
فرهنگ لغت هوشیار
مهیل
((مَ))
جای ترسناک
تصویری از مهیل
تصویر مهیل
فرهنگ فارسی معین
مهیل
ترسناک، خوف انگیز، سهمناک، هول انگیز، مخوف، هولناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سهیل
تصویر سهیل
(پسرانه)
روشنترین ستاره صورت فلکی سفینه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آهیل
تصویر آهیل
(پسرانه)
مرغ انجیرخوار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهین
تصویر مهین
(دخترانه)
ماه زیبا رو، مانند ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهیج
تصویر مهیج
هیجان آور، برانگیزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهیا
تصویر مهیا
حاضر، آماده، مستعد، شایسته، مناسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهول
تصویر مهول
ترسناک، مخوف، پربیم و ترس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهین
تصویر مهین
بزرگ، بزرگ تر، بزرگ ترین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صهیل
تصویر صهیل
شیهه، آواز اسب، بانگ اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزیل
تصویر مزیل
زایل کننده، پاک کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسیل
تصویر مسیل
مجرای آب، محل عبور سیل، جای سیل گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متیل
تصویر متیل
پارچه ای که روی بالش یا لحاف می کشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیل
تصویر معیل
مردی که دارای عائلۀ بسیار باشد، عائله دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محیل
تصویر محیل
حواله دهنده، برات کش
چاره کننده
حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مایل
تصویر مایل
گراینده، میل کننده، خواهان، خمیده، خرامان، خرامنده، برای مثال که من به حسن تو ماهی ندیده ام طالع / که من به قدّ تو سروی ندیده ام مایل (سعدی۲ - ۶۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهلل
تصویر مهلل
کسی که «لا اله الاّ الله» بگوید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخیل
تصویر مخیل
آنکه خیال می کند، خیال کننده، کنایه از آنکه تهمت می زند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهمل
تصویر مهمل
بیهوده، بی معنی، کسی که نمی تواند کاری انجام دهد، بیکاره، آسان، راحت، رهاشده، کنارگذاشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمهیل
تصویر تمهیل
مهلت دادن، زمان دادن، فرصت دادن، نرمی و مدارا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهلل
تصویر مهلل
خمیده، منحنی مانند هلال، هلالی شکل
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
زمان دادن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صهیل
تصویر صهیل
پارسی تازی گشته شیهه آوای اسپ آوازاسب
فرهنگ لغت هوشیار
برگردنده از راه، ترک کننده و برگردنده و خمنده، جور کننده، عدول کننده
فرهنگ لغت هوشیار
ستاره ایست که در طلوع آن فواکه رسیده شوند و گرما باخر رسد، ستاره ای است معروف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمهیل
تصویر تمهیل
مهلت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبیل
تصویر مبیل
فرانسوی مبایل درانگلیسی جنبان، روان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمهیل
تصویر تمهیل
((تَ))
زمان دادن، مهلت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهیا
تصویر مهیا
آماده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسیل
تصویر مسیل
خشکرود، آبراه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهین
تصویر مهین
مهم
فرهنگ واژه فارسی سره
مهلت دهی، فرصت دهی
فرهنگ واژه مترادف متضاد