جدول جو
جدول جو

معنی مهضوض - جستجوی لغت در جدول جو

مهضوض
(مَ)
نعت است از هض، به معنی چیز شکسته و کوفته. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
نعت مفعولی از مصدر رض ّ. رجوع به رض شود. کوفته. (منتهی الارب). ریزه کرده شده. (آنندراج) ، نیمکوب شده و شکسته شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
گزیده شده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، معضوض من کلب کلب، سگ هار گزیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، به زبان گرفته. (آنندراج). با دندان گرفته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شکم باریک و درآمده. (آنندراج). درآمده و باریک شکم. (منتهی الارب). رجوع به هضم شود، غذای تحلیل رفته و هضم شده
لغت نامه دهخدا
(مَ)
اشک فراوان ریخته. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
داروها که بیمار آن را مضمضه کند. ج، مضوضات. (از بحرالجواهر ص 346)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مهضوم
تصویر مهضوم
غذای تحلیل رفته و هضم شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهضوم
تصویر مهضوم
((مَ))
هضم شده
فرهنگ فارسی معین