نیک نژاد، مینیاتوریست مشهور صفویان، نام اسب سیاوش، مرکب از به (بهتر، خوب) + زاد (زاده)، نام نقاش و مینیاتوریست معروف در اوخر عهد تیموری و اوایل عهد صفوی، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی
نیک نژاد، مینیاتوریست مشهور صفویان، نام اسب سیاوش، مرکب از به (بهتر، خوب) + زاد (زاده)، نام نقاش و مینیاتوریست معروف در اوخر عهد تیموری و اوایل عهد صفوی، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی
موجودی نامرئی مانند جن که همراه با کسی در هنگام تولد زاده می شود هم سن، همسال دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، جنابه، دوبلغانه، توأمان، هم شکم، توأم
موجودی نامرئی مانند جن که همراه با کسی در هنگام تولد زاده می شود هم سن، همسال دُوقُلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، جُنابِه، دوبلغانه، توأمان، هَم شِکَم، توأم
نام اسب بوده. (انجمن آرا) (آنندراج). نام اسب کیکاوس که او را شبرنگ بهزادی گفتندی. (شرفنامه). نام اسب سیاوش. (ناظم الاطباء). نام اسب سیاوش که بمیراث به کیخسرو رسید. (یادداشت بخط مؤلف) : به بهزاد بنمای زین و لگام چو او رام گردد تو بردار گام. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 721). چنین گفت شبرنگ بهزاد را که فرمان مبر زین سپس باد را. فردوسی (ایضاً ص 721). بیاورد شبرنگ بهزاد را که دریافتی روز کین باد را. فردوسی (ایضاً ص 653). برانگیخت شبرنگ بهزاد را که بگذاشتی روز تک باد را. اسدی (از آنندراج) ، واژگون شده و سرنگون و غلبه کرده شده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، غمگین و دلتنگ. (آنندراج). دلگیر و غمگین، مغلوب شده و شکست داده شده. (ناظم الاطباء) نام اسب گشتاسب. (ولف) : بدادش بدو شاه بهزاد را سیه جوشن و خودپولاد را پسر شاه کشته میان را ببست سیه رنگ بهزاد را برنشست. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1535)
نام اسب بوده. (انجمن آرا) (آنندراج). نام اسب کیکاوس که او را شبرنگ بهزادی گفتندی. (شرفنامه). نام اسب سیاوش. (ناظم الاطباء). نام اسب سیاوش که بمیراث به کیخسرو رسید. (یادداشت بخط مؤلف) : به بهزاد بنمای زین و لگام چو او رام گردد تو بردار گام. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 721). چنین گفت شبرنگ بهزاد را که فرمان مبر زین سپس باد را. فردوسی (ایضاً ص 721). بیاورد شبرنگ بهزاد را که دریافتی روز کین باد را. فردوسی (ایضاً ص 653). برانگیخت شبرنگ بهزاد را که بگذاشتی روز تک باد را. اسدی (از آنندراج) ، واژگون شده و سرنگون و غلبه کرده شده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، غمگین و دلتنگ. (آنندراج). دلگیر و غمگین، مغلوب شده و شکست داده شده. (ناظم الاطباء) نام اسب گشتاسب. (ولف) : بدادش بدو شاه بهزاد را سیه جوشن و خودپولاد را پسر شاه کشته میان را ببست سیه رنگ بهزاد را برنشست. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1535)
هم سن. همسال. (برهان) : که پیوند شاه است و همزاد اوی سواری است جنگاور و نامجوی. فردوسی. سه پیر بودند ندیمان وی و همزاد او. (تاریخ بیهقی). مرا رامین نه خویش است و نه پیوند نه هم گوهر نه همزاد و نه فرزند. فخرالدین اسعد. همزادبود آزر نمرودش استاد بود یوسف نجارش. خاقانی. پس آنگه کردشان در پهلوی باد که احسنت ای جهان پهلو دو همزاد. نظامی. به حکم آنکه گلگون سبک خیز بدو بخشم ز همزادان شبدیز. نظامی. فرمود به دوستان همزاد تا از پس او دوند چون باد. نظامی. ، توأم. دوقلو. کودکی که با کودک دیگراز یک مادر بزاید. (یادداشت مؤلف) ، دوست. رفیق. (یادداشت مؤلف) : ملک همزاد تو آمد پس بناز در تن این نازنین همزاد باش. مسعودسعد. همیشه تیغ تو بی نصرت و ظفر نبود که هست تیغ تو با نصرت و ظفر همزاد. مسعودسعد. بار دل به ز صبر ننهادند ظفر و صبر هر دو همزادند. سنائی. که ما هر دو به چین همزاد بودیم دو شاگرد از یکی استاد بودیم. نظامی. کآشنایی مرا ز همزادان برد مهمان که خاکش آبادان. نظامی. ، مشهور است که چون فرزندی متولد شد جنی هم با او به وجود می آید و با آن شخص همراه می باشد. آن جن را نیز همزاد میگویند. (برهان) رفیقی که در زاد و راحله شریک باشد. (از برهان). گمان نمیرود که جزء دوم این ترکیب، زاد (واژۀ عربی به معنی توشه) باشد و مؤلف برهان با معنی دوم همزاد چنین تعبیری برای لفظ ’زاد’ کرده است
هم سن. همسال. (برهان) : که پیوند شاه است و همزاد اوی سواری است جنگاور و نامجوی. فردوسی. سه پیر بودند ندیمان وی و همزاد او. (تاریخ بیهقی). مرا رامین نه خویش است و نه پیوند نه هم گوهر نه همزاد و نه فرزند. فخرالدین اسعد. همزادبود آزر نمرودش استاد بود یوسف نجارش. خاقانی. پس آنگه کردشان در پهلوی باد که احسنت ای جهان پهلو دو همزاد. نظامی. به حکم آنکه گلگون سبک خیز بدو بخشم ز همزادان شبدیز. نظامی. فرمود به دوستان همزاد تا از پس او دوند چون باد. نظامی. ، توأم. دوقلو. کودکی که با کودک دیگراز یک مادر بزاید. (یادداشت مؤلف) ، دوست. رفیق. (یادداشت مؤلف) : ملک همزاد تو آمد پس بناز در تن این نازنین همزاد باش. مسعودسعد. همیشه تیغ تو بی نصرت و ظفر نبود که هست تیغ تو با نصرت و ظفر همزاد. مسعودسعد. بار دل به ز صبر ننهادند ظفر و صبر هر دو همزادند. سنائی. که ما هر دو به چین همزاد بودیم دو شاگرد از یکی استاد بودیم. نظامی. کآشنایی مرا ز همزادان برد مهمان که خاکش آبادان. نظامی. ، مشهور است که چون فرزندی متولد شد جنی هم با او به وجود می آید و با آن شخص همراه می باشد. آن جن را نیز همزاد میگویند. (برهان) رفیقی که در زاد و راحله شریک باشد. (از برهان). گمان نمیرود که جزء دوم این ترکیب، زاد (واژۀ عربی به معنی توشه) باشد و مؤلف برهان با معنی دوم همزاد چنین تعبیری برای لفظ ’زاد’ کرده است
زن بسیارخنده. (منتهی الارب). زن کثیرالضحک. (از اقرب الموارد) ، زن که به یک جا قرار نگیرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد بسیارخنده و سبکسر، خر بسیار توسنی کننده و جست و خیز کننده. (از اقرب الموارد)
زن بسیارخنده. (منتهی الارب). زن کثیرالضحک. (از اقرب الموارد) ، زن که به یک جا قرار نگیرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد بسیارخنده و سبکسر، خر بسیار توسنی کننده و جست و خیز کننده. (از اقرب الموارد)
با حسیس (ظ: یا جشنس) از مؤلفان دورۀ ساسانی است. کتابی به نام بزرگمهربن بختکان نوشته است و آغاز آن بدین مضمون بوده است: لم یتنازع الرأی متنازعان احدهما مخطی و الاّخر مصیب. (الفهرست ابن الندیم)
با حسیس (ظ: یا جشنس) از مؤلفان دورۀ ساسانی است. کتابی به نام بزرگمهربن بختکان نوشته است و آغاز آن بدین مضمون بوده است: لم یتنازع الرأی متنازعان احدهما مخطی و الاَّخر مصیب. (الفهرست ابن الندیم)
کمال الدین. بزرگترین و مشهورترین نقاش مینیاتورساز ایرانی در قرن دهم هجری. تاریخ تولد و وفاتش معلوم نیست، بقولی در 942 هجری قمری درگذشت. استاد او بقولی امیر روح الله معروف به میرک نقاش هراتی کتابدار سلطان حسین بایقرا، و بقول دیگر پیر سید احمد تبریزی بود، و کسان دیگری را نیز نام برده اند. چیزی نگذشت که نزد امیر علیشیر نوایی و سپس در دربار سلطان حسین بایقرا در هرات تقرب یافت. و پس از برافتادن سلسلۀ تیموریان خراسان بدست شیبک خان ازبک همچنان در هرات ماند و بعد از استیلای شاه اسماعیل اول صفوی بر ازبکان، همراه وی به تبریز رفت. و در 928 هجری قمری به ریاست کتاب خانه سلطنتی منصوب گردید. در دورۀ شاه طهماسب صفوی نیز در کمال عزت و احترام میزیست، و سرانجام در تبریز درگذشت. و در همانجا در جوار کمال الدین خجندی شاعر مدفون شد. ونیز گفته اند که در هرات درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. نظر به شهرت بهزاد طی قرنها کسان بسیاری کارهای او را تقلید کرده اند و نامش را بر تصویرهای بیشمار گذاشته اند از اینرو تمیز دادن تصویرهای اصلی اوکار دشواری است. این تحقیقات مخصوصاً پس از برپا شدن نمایشگاه هنر ایرانی در لندن (1931 میلادی) تا حدی به نتیجه رسیده است. اساس اطلاعاتی که از کار او در دست است تصویرهایی است که با امضای اصیل او در نسخه ای ازبوستان سعدی نقش شده. و اینک در کتاب خانه ملی قاهره مخزون است. شیوۀ بکار بردن رنگهای گوناگون و درخشان تصویرها از حساسیت عمیق بهزاد نسبت به رنگها حکایت میکند. از این تصویرها چنین برمی آید که بهزاد بیشتر برنگهای به اصطلاح ’سرد’ (مایه های گوناگون سبز و آبی) تمایل داشته، اما در همه جا با قرار دادن رنگهای ’گرم’ (بخصوص نارنجی تند) در کنار آنها، به آنها تعادل بخشیده است. تناسب یک یک اجزای هر تصویر با مجموعۀ آن تصویر شگفت انگیز است. شاخه های پرشکوفه و نقش کاشیها و فرشهای پرزیور زمینۀ تصویرها نمودار ذوق تزیینی و ظرافت بی حساب بهزاد است. اما بیش از هر چیز واقعبینی اوست که کارهایش را از آثار نقاشان پیش از او متمایز ساخته است. این واقعبینی بخصوص در تصویرهایی بچشم میخورد که صرفاً جنبۀ درباری ندارد و نشان دهنده زندگی عادی و مردم معمولی است (شیر دادن مادیانها به کره ها در مزرعه، تنبیه کسی که به حریم دیگری تجاوز کرده، خدمتکارانی که خوراک می آورند، روستائیان در کشتزار و غیره). دیگر اینکه صورت آدمها به صورت عروسک وار و یکنواخت نقاشیهای پیش از بهزاد شبیه نیست. بلکه هر صورتی نمودار شخصیتی است و حرکت و زندگی درآن دیده میشود. آدمها در حال استراحت نیز شکل و حالاتی طبیعی دارند. بر کارهای دیگری که به بهزاد منسوب است امضای مطمئنی دیده میشود. به این جهت، تنها سبک تصویرها (ترکیب بیمانند نقشهای تزئینی با صحنه های واقعی) میتواند راهنمائی برای تمیز دادن کارهای اصیل او بشمار آید. در میان تصویرهای بیشماری که در کتابهایا جداگانه بنام بهزاد موجود است اختلاف عقیده میان خبرگان بسیار است. اما بهرحال بسیاری از این کارها اگر ازآن خود استاد نباشند وابسته به مکتب او هستند. برخی از کتابهایی که با تصویرهای منسوب به بهزاد مزین اند ازین قرارند: خمسۀ امیر علیشیر نوائی (مورخ 890 هجری قمری، در کتاب خانه بودلیان). گلستان (مورخ 891هجری قمری جزء مجموعۀ روچیلد پاریس). خمسۀ نظامی (مورخ 846 هجری قمری موزۀ بریتانیائی). نفوذ بهزاد بیش از هر چیزی در کار شاگردان او دیده میشود. برخی از شاگردانش، مانند قاسم علی و آقا میرک، در کار خود بیش و کم به پای استاد رسیدند. با آنکه در زمان صفویه سبک مینیاتورسازی بار دیگر دچار تحول شد، نزدیک نیم قرن پس از بهزاد نفوذ او در کار نقاشان بچشم میخورد. نقاشان هراتی سبک بهزاد را به بخارا بردند و آنرا در دربار خاندان شیبانی پرورش دادند. کتابی بنام مهر و مشتری که در 929 هجری قمری در بخارا استنساخ شده نمودار آن است که سبک بهزاد در بخارا بهتر از تبریز حفظ شده است. مهاجرت برخی از نقاشان سبب اشاعۀ سبک بهزاددر هندوستان نیز گردید. (از دائره المعارف فارسی). رجوع به حاشیۀ برهان قاطع و فرهنگ فارسی معین شود نام یکی از پسران جمشید جم، حکیم و فرزانه خوی. (آنندراج) (انجمن آرا) اسفندیار. (ناظم الاطباء)
کمال الدین. بزرگترین و مشهورترین نقاش مینیاتورساز ایرانی در قرن دهم هجری. تاریخ تولد و وفاتش معلوم نیست، بقولی در 942 هجری قمری درگذشت. استاد او بقولی امیر روح الله معروف به میرک نقاش هراتی کتابدار سلطان حسین بایقرا، و بقول دیگر پیر سید احمد تبریزی بود، و کسان دیگری را نیز نام برده اند. چیزی نگذشت که نزد امیر علیشیر نوایی و سپس در دربار سلطان حسین بایقرا در هرات تقرب یافت. و پس از برافتادن سلسلۀ تیموریان خراسان بدست شیبک خان ازبک همچنان در هرات ماند و بعد از استیلای شاه اسماعیل اول صفوی بر ازبکان، همراه وی به تبریز رفت. و در 928 هجری قمری به ریاست کتاب خانه سلطنتی منصوب گردید. در دورۀ شاه طهماسب صفوی نیز در کمال عزت و احترام میزیست، و سرانجام در تبریز درگذشت. و در همانجا در جوار کمال الدین خجندی شاعر مدفون شد. ونیز گفته اند که در هرات درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. نظر به شهرت بهزاد طی قرنها کسان بسیاری کارهای او را تقلید کرده اند و نامش را بر تصویرهای بیشمار گذاشته اند از اینرو تمیز دادن تصویرهای اصلی اوکار دشواری است. این تحقیقات مخصوصاً پس از برپا شدن نمایشگاه هنر ایرانی در لندن (1931 میلادی) تا حدی به نتیجه رسیده است. اساس اطلاعاتی که از کار او در دست است تصویرهایی است که با امضای اصیل او در نسخه ای ازبوستان سعدی نقش شده. و اینک در کتاب خانه ملی قاهره مخزون است. شیوۀ بکار بردن رنگهای گوناگون و درخشان تصویرها از حساسیت عمیق بهزاد نسبت به رنگها حکایت میکند. از این تصویرها چنین برمی آید که بهزاد بیشتر برنگهای به اصطلاح ’سرد’ (مایه های گوناگون سبز و آبی) تمایل داشته، اما در همه جا با قرار دادن رنگهای ’گرم’ (بخصوص نارنجی تند) در کنار آنها، به آنها تعادل بخشیده است. تناسب یک یک اجزای هر تصویر با مجموعۀ آن تصویر شگفت انگیز است. شاخه های پرشکوفه و نقش کاشیها و فرشهای پرزیور زمینۀ تصویرها نمودار ذوق تزیینی و ظرافت بی حساب بهزاد است. اما بیش از هر چیز واقعبینی اوست که کارهایش را از آثار نقاشان پیش از او متمایز ساخته است. این واقعبینی بخصوص در تصویرهایی بچشم میخورد که صرفاً جنبۀ درباری ندارد و نشان دهنده زندگی عادی و مردم معمولی است (شیر دادن مادیانها به کره ها در مزرعه، تنبیه کسی که به حریم دیگری تجاوز کرده، خدمتکارانی که خوراک می آورند، روستائیان در کشتزار و غیره). دیگر اینکه صورت آدمها به صورت عروسک وار و یکنواخت نقاشیهای پیش از بهزاد شبیه نیست. بلکه هر صورتی نمودار شخصیتی است و حرکت و زندگی درآن دیده میشود. آدمها در حال استراحت نیز شکل و حالاتی طبیعی دارند. بر کارهای دیگری که به بهزاد منسوب است امضای مطمئنی دیده میشود. به این جهت، تنها سبک تصویرها (ترکیب بیمانند نقشهای تزئینی با صحنه های واقعی) میتواند راهنمائی برای تمیز دادن کارهای اصیل او بشمار آید. در میان تصویرهای بیشماری که در کتابهایا جداگانه بنام بهزاد موجود است اختلاف عقیده میان خبرگان بسیار است. اما بهرحال بسیاری از این کارها اگر ازآن خود استاد نباشند وابسته به مکتب او هستند. برخی از کتابهایی که با تصویرهای منسوب به بهزاد مزین اند ازین قرارند: خمسۀ امیر علیشیر نوائی (مورخ 890 هجری قمری، در کتاب خانه بودلیان). گلستان (مورخ 891هجری قمری جزء مجموعۀ روچیلد پاریس). خمسۀ نظامی (مورخ 846 هجری قمری موزۀ بریتانیائی). نفوذ بهزاد بیش از هر چیزی در کار شاگردان او دیده میشود. برخی از شاگردانش، مانند قاسم علی و آقا میرک، در کار خود بیش و کم به پای استاد رسیدند. با آنکه در زمان صفویه سبک مینیاتورسازی بار دیگر دچار تحول شد، نزدیک نیم قرن پس از بهزاد نفوذ او در کار نقاشان بچشم میخورد. نقاشان هراتی سبک بهزاد را به بخارا بردند و آنرا در دربار خاندان شیبانی پرورش دادند. کتابی بنام مهر و مشتری که در 929 هجری قمری در بخارا استنساخ شده نمودار آن است که سبک بهزاد در بخارا بهتر از تبریز حفظ شده است. مهاجرت برخی از نقاشان سبب اشاعۀ سبک بهزاددر هندوستان نیز گردید. (از دائره المعارف فارسی). رجوع به حاشیۀ برهان قاطع و فرهنگ فارسی معین شود نام یکی از پسران جمشید جم، حکیم و فرزانه خوی. (آنندراج) (انجمن آرا) اسفندیار. (ناظم الاطباء)