جدول جو
جدول جو

معنی مهرکاری - جستجوی لغت در جدول جو

مهرکاری(مِ)
مهرورزی. ابراز محبت. ابراز عشق و شوق. دوستی:
چرا از ویس جستم مهرکاری
چرا از دایه جستم استواری.
(ویس و رامین)
چو عاشق را نباشد بردباری
نبیند خرمی از مهرکاری.
(ویس و رامین).
دریغ آن مهر و آن امیدواری
که جانم را بد اندر مهرکاری.
(ویس و رامین).
ببین جان مرا در مهرکاری
بدین سختی و رسوائی و زاری.
(ویس و رامین).
بدین سختی چه باید مهرکاری
بدین خواری چه باید دوستداری.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
محبت، دوستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهریاری
تصویر شهریاری
پادشاهی، فرمانروایی، سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
سازمانی که در هر شهر برای پاکیزه نگهداشتن کوچه ها، خیابان ها، مواظبت باغ های عمومی، روشنایی شهر، تقسیم آب و تعیین نرخ خواربار تشکیل می شود و زیر نظر انجمن شهر یا وزارت کشور قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
مهرگان، در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو نو کردی نوای مهرگانی / ببردی هوش خلق از مهربانی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
عمل مهردار. شغل مهردار: در بعضی ایام به دستوری که معمول است شغل مهرداری بدون تیول داده شده. (تذکرهالملوک ص 25). شغل مهرداری در قدیم الایام آن بوده که ارقام وزارتها و استیفاها و کلانترها... و غیره را بعد از ثبت دفاتر به مهر همایون... مهر می نموده. (تذکرهالملوک ص 25). در این ایام مهرداری مهر همایون را قبلۀ عالم به دستور سابق به مقرب الخاقان اﷲدادبیک شفقت فرموده اند. (تذکرهالملوک ص 25)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
پاکیزه نگهداشتن خیابانها و پارکها و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهریاری
تصویر شهریاری
سلطنت پادشاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرکاری
تصویر دیرکاری
تنبلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مددکاری
تصویر مددکاری
دستگیری، حمایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
نوایی است از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
نوازش، محبت، رحمت، رئوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهر داری
تصویر مهر داری
دارا بودن مهر، سمت مهر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرواری
تصویر میرواری
باج و خراجی که از راه گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرشکاری
تصویر میرشکاری
عمل و شغل میر شکار
فرهنگ لغت هوشیار
بیک شغل اشتغال داشتن هم شغلی، رقیب یکدیگر بودن، شرکت بادیگری در کاری و شغلی. یابه هم کار (همکار) دعوت کردن، از کسی خواستن تا در کاری و شغی شخص را یاری کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیرکاری
تصویر قیرکاری
گژف کاری گژف اندایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم کاری
تصویر هم کاری
هم شغلی، شرکت با دیگری در کاری و شغلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
عمل و شغل شهردار، اداره ای از توابع وزارت کشور که در هر شهر برای پاکیزه نگاه داشتن خیابان ها و کوچه ها و پارک ها و تأمین روشنایی و تقسیم آب و احداث پارک ها و خیابان ها تحت نظر انجمن شهرو شهردار به اجرای وظیفه خود می پردازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
نام لحن بیست و پنجم باربد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
خزانی، پاییزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
عطوفت، لطف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سهوکاری
تصویر سهوکاری
Klutziness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
Municipality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
Kindheartedness, Tenderheartedness, Kindness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
bondade, gentileza, ternura
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سهوکاری
تصویر سهوکاری
неуклюжесть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
муниципалитет
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سهوکاری
تصویر سهوکاری
Ungeschicklichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
Gemeinde
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
dobroć, życzliwość, czułość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سهوکاری
تصویر سهوکاری
незграбність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
муніципалітет
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
доброта , мягкосердечие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سهوکاری
تصویر سهوکاری
niezdarność
دیکشنری فارسی به لهستانی