شهری است در شمال افریقا، آن را عبیداﷲ مهدی مؤسس سلسلۀ فاطمی بنا کرد در سال 303 هجری قمری میان آن و قیروان از سوی جنوب دو منزل است. (یادداشت مؤلف). مهدی به سال 308 درآن سکنی گزید و شهر به نام خود او خوانده شد. این شهر در ساحل دریای روم بود و با باره ای بلند و موضع آن را چون کف دست متصل به زند دانسته اند: بسته عدو را دست پس چون ملحد ملعون خس کش کرد مهدی در قفس و آویختش در مهدیه. منوچهری. شهری است بزرگ برکران دریای روم نهاده و به حدود قیروان پیوسته است.جایی بانعمت است و اندر وی بازرگانان بسیارند. (حدود العالم). و در پهلوی آن (قیروان) مهدیه است که مهدی از فرزندان امیرالمؤمنین حسین بن علی رضی اﷲ عنهما ساخته است بعد از آنکه مغرب و اندلس گرفته بود و بدین تاریخ به دست سلطان مصر بود و آنجا برف بارد و لیکن پای نگیرد. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 51)
شهری است در شمال افریقا، آن را عبیداﷲ مهدی مؤسس سلسلۀ فاطمی بنا کرد در سال 303 هجری قمری میان آن و قیروان از سوی جنوب دو منزل است. (یادداشت مؤلف). مهدی به سال 308 درآن سکنی گزید و شهر به نام خود او خوانده شد. این شهر در ساحل دریای روم بود و با باره ای بلند و موضع آن را چون کف دست متصل به زند دانسته اند: بسته عدو را دست پس چون ملحد ملعون خس کش کرد مهدی در قفس و آویختش در مهدیه. منوچهری. شهری است بزرگ برکران دریای روم نهاده و به حدود قیروان پیوسته است.جایی بانعمت است و اندر وی بازرگانان بسیارند. (حدود العالم). و در پهلوی آن (قیروان) مهدیه است که مهدی از فرزندان امیرالمؤمنین حسین بن علی رضی اﷲ عنهما ساخته است بعد از آنکه مغرب و اندلس گرفته بود و بدین تاریخ به دست سلطان مصر بود و آنجا برف بارد و لیکن پای نگیرد. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 51)
زمین بلند یا زمین پست هموار نرم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). زمین بلند یا زمین پست. (آنندراج). زمین پست و هموار و نرم. ج، مهد. (از اقرب الموارد). ج، مهده. (ناظم الاطباء)
زمین بلند یا زمین پست هموار نرم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). زمین بلند یا زمین پست. (آنندراج). زمین پست و هموار و نرم. ج، مُهَد. (از اقرب الموارد). ج، مِهَده. (ناظم الاطباء)
این واژه را سعد الدین الوراوینی در مرزبان نامه آورده... (به تماشای بطان بنشستند که هر یک برسان زورق سیمین بر روی دریای سیماب گذر می کردند یکی ملاح وار به مجدفه پنجه پای کشتی قالب را به کنار افکندی) واژه ای ساختگی است و تازیان مجداف و مجذاف و مجذافه را به کار برند که به آرش پارو کشتی است (بهره گرفته از پانوشت محمد قزوینی در مرزبان نامه) پاروی کشتی. توضیح در عربی مجداف و مجذاف بدین معنی آمده و مجدفه در کتب معتبر لغت نیامده است
این واژه را سعد الدین الوراوینی در مرزبان نامه آورده... (به تماشای بطان بنشستند که هر یک برسان زورق سیمین بر روی دریای سیماب گذر می کردند یکی ملاح وار به مجدفه پنجه پای کشتی قالب را به کنار افکندی) واژه ای ساختگی است و تازیان مجداف و مجذاف و مجذافه را به کار برند که به آرش پارو کشتی است (بهره گرفته از پانوشت محمد قزوینی در مرزبان نامه) پاروی کشتی. توضیح در عربی مجداف و مجذاف بدین معنی آمده و مجدفه در کتب معتبر لغت نیامده است